29.12.2014

رشاد وسا

نگاهی بر یک «نقد» ‌آقای رضا محمدی

در بارۀ یک نوشتۀ آقای رضا محمدی (گل را به باد دادن) که در شمارۀ 230 نشریۀ زیبای کابل ناتهه منتشر شده است،‌ اندکی مینویسم . درین نوشته آقای رضا محمدی اشعار خانم مژگان ساغر شفا را نقد کرده اند . باید بگویم که با خانم مژگان ساغرشفا و آقای رضا محمدی سابقۀ دوستی و دشمنی ندارم  و قصد دفاع از خانم مژگان ساغر و یا قصد آزار آقای محمدی را هم ندارم. تنها یافته های خود را مینویسم تا ...ادامه...

 

23.12.2014

تو را به سجده ی گل های رخ میخوانم

 

 

«تو را به سجده ی گل های رخ میخوانم » نخستین مجموعه ی سروده های مژگان ساغر شفا، ‌است که اخیرا در کابل چاپ  و منشتر شده  است.

مژگان ساغر خود مینویسد که ...ادامه...

سگرت تو  و پیوند قلب ...
 

 

14.12.2014

حمید عبیدی

حمید و حامد عبیدی از وداع تا دیدار

 از کودکی تا استادی


وقتی اوضاع مرا ناگزیر از مهاجر ساخت به گمانم حامد هنوز کودک ۶ ساله بود.

در سالیان بعد شنیدم که حامد...ادامه...

 

08.12.2014

ع- فروغ
 

چرا انتحاری نشد؟

 

04.12.2014

عبدالوهاب سرتیر

زما په برخلیک کې

د استاد عبیدی وڼده

ابلوچی ځوان وم ،د دولسو کالو ، څه ناڅه ملایی لیک لوسته مې کړی ؤ، خو په ښوونخي کې نه وم شامل شوی ، او ډېره هیله مې لرله چې ښوونځي ووایم ،خو په طریقه یی نپوهېدم ...بشپړ متن...

06.12.2014
 
عارف پژمان

و

قصهء تنهایی و برف !

روش املای زبان دری

صفحه ویژه حمید عبیدی در آسمایی
با بخش نوشتارهای سياسی-اجتماعی؛ ادبی- فرهنگی؛ گفت و شنود ها؛ گالری آثار هنری؛  فوتوگالری...

ورود به صفحه ی نخست شماره ی: 1 ؛  2 ؛ 3 ؛ 4 ؛ 5 ؛ 6 ؛ 7 ؛  8 ؛ 9؛ 10 ؛ 12 ؛ 13؛ 14؛ 15 ؛ 16؛ 17؛ 18؛ 19 ؛  20 ؛ 21 ؛ 22 ؛ 23 ؛ 24 ؛ 25 ؛ 26 ؛ 27 ؛ 28 ؛ 29 ؛ 30  ؛ 31 ؛ 32 ؛ 33 ؛ 34؛ 35 ؛ 36 ؛37  ؛ 38؛39 ; 40 ; 41 ؛ 42 ؛ 43 ؛ 44 ؛ 45؛ 46؛ 47 ؛ 48 ؛ 49 ؛ 50 ؛   51 ؛ 52 ؛ 53 ؛ 54 ؛ 55 ؛ 56 ؛ 57 ؛ 58؛ 59 ؛ 60  ؛ 61؛  62 ؛ 63 ؛ 64؛ 65؛ 66؛ 67؛ 68؛69؛ 70؛  71 ؛ 72؛ 73؛ 74؛ 75 ؛ 76؛ 78؛ 80؛ 81 ، 82 ؛ 83 ؛ 84 ؛ 85؛ 86؛ 87؛ 88 ؛ 89؛ 90 ؛ 91 ؛ 92 ؛ 93 ؛ 94; 95 ; 96 ; 97 ; 98 ; 99; 100 ; 101 ; 102

ورود به ویژه نامه ها و صفحات آرشیف آسمایی

 

29.12.2014

پرتو نادری

خراسانی، نوستالوژی تاریخ و اسطوره

استاد شجاع الدین خراسانی در سال های پسین کمتر می سراید، من در این سال‌ها شعر تازه‌یی از او نخوانده ام؛ اما این سخن به این مفهوم نمی تواند باشد که او دست از شاعری برداشته است! در چنین مواردی همیشه این سخن به یادم می آید: شاعر آن کسی نیست که شعر می سراید؛ بل شاعر کسی است که...ادامه...

 

29.12.2014

معروف قیام

طنز 

بارگیری سلطنتی

کانال تلویزیون را تبدیل کردم، می‌خواستم اخبار را ببینم که یک کانال انگلیسی زبان توجه‌ام را جلب کرد. در نیم پرده‌ی تلویزیون نوشته شده بود: خبر بسیار عاجل و در نیم باقیمانده‌ی پرده، ثانیه گرد ساعت، روی ارقام رومی گزمه می‌کرد و همزمان موسیقی مهیج پخش می گردید. کنجکاو شدم هنوز ذهنم گمانه زنی می‌کرد که موسیقی قطع شد. مرد مفشنی که...ادامه...

 

21.12.2014

کاکه تیغون

نتیجۀ مکتب رفتن «افاغنه»

 

14.12.2014

پوهنوال دوکتور رشید

د استاد زیار د نمانځ غونډې په پلمه

زیار ،  زموږ د عصر  پانیني

پر افغانستان باندې خو خدای خپله بده ورځ په خپله ټوله لویي ولوروله  او لایی هم لوروي ، چې لامل یی زموږ په خپله ګروهه کیدای زموږ دهغو ناوړو کړو  وړو سزاوي چې موږ پردغه خاوره ترسره کړي اویاداچي اوس هم  خدای پرسر حاضر نه بولواو لایی هم لړۍ اوږد وو،  یوشمیر مو په غیرشعوري توګه پرته له دې چې په ځان پوه شي ځانونه او ایمانونه خرڅوي او په هر څه کې چې ځاني ګټه وینې بیا نو ژبه خو څه کوئ  چې وطن  هم ارزښت نه ورته لري او دتوت پربیه معامله ورباندې کوي . هرڅوک چې د دوی په وینا رښتیا درواغ ښه سره لړلي شي ، هغه عالم او پوهاند راته ښکاري او نا چاریږو لکه چې...بشپړ متن...

 

19.12.2014

کاکه تیغون

در انتظار حور

صبح است انتحاری، شام است انتحاری

ای عافیت بدینجا، اصلاً گذر نداری؟ً
 

بگذار مثل آدم، با مرگ خود بمیریم

بر جدّ تان مبارک...ادامه...

18.12.2014

عبدالواحد رفیعی

 فقرو جنایت در کشور «بینوایان»

صحنه های غم انگیز در وطن زیاد داریم . ولی بعضی وقت ها آدم شاهد صحنه هایی است که در حین غم انگیزی ، نفرت آورنیز هست . آدم با دیدن آن صحنه ها به نوعی خودش را در جنگلی تهی از وجدان و اخلاق حس می کند . مثلا در صحنه یی از یک انتحار، تعدادی کشته شده اند ، تعدادی زخمی اند و آژیر آمبولانس ها به سان شیپور مرگ در سر آدم بیداد میکند، بدن قطعه قطعه شده ی انسان روی سرک افتاده وهمه جا را خون گرفته است . در یک چنین حالی ، می بینی که تعدادی کودک با  جوال و زنبیل و فرغون ، در لابلای گوشت های تکه تکه شده ی اجساد آدمی ، مشغول جمع آوری آهن پاره های خونین روی سرک هستند . تاثیر این صحنه در چنان موقعیتی ویرانگرتر از خود انتحار است . ویرانیی بیشتر زمانی است که می بینی همه چیز ...ادامه...