رسیدن به آسمایی:  05.01.2011 ؛ نشر در آسمایی: 05.01.2011

زيرك مليا

یو انځور یو توضیح
 

رويا
 

مجموعه داستان های عبدالقادر مرادی

پی دی اف

رسیدن به آسمایی:  25.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 03.01.2011

دکتور محمد شعیب مجددی
 

سعادتملوک تابش

سفری از شعر «مادر پیر» تا «هوای قفس»

سعادتملوک تابش پژوهشگر و از پیشکسوتان شعر نو افغانستان با عمر کوتاه ولی پربار باغی پر از میوه‌های خوش طعم و انرژی شعر، داستان، نقاشی، عرفان، فلسفه و دین را برای نسل‌های آینده به می‌راث گذاشت. اگر هم تنها به شعر «مادر پیر» و «هوای قفس» مراجعه کنیم ثبوتی برای این ادعا خواهد بود. پیش از این که به...ادامه...

رسیدن به آسمایی:  28.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 28.12.2010

کاکه تیغون

عمر خبیث

 

سایر آثار کاکه تیغون در آسمایی

 

رسیدن به آسمایی:  25.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 27.12.2010

اسدالله زمری

څلوریځې

 

رسیدن به آسمایی:  23.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 24.12.2010

نورالله وثوق

جاده ی جنون

آثار دیگر از همین قلم
 

ویژه نامه ی  کابل ناتهـ

در بزرگداشت از شصتمین سال تولد

دکتور اسدالله شعور

نشر در آسمایی: 10.12.2010

حمید عبیدی

نامه به حمیرا نگهت

حمیرا جان، ببخش که برایت نمی توانستم تیلیفون کنم. وقتی در آخرین صحبت مان ، در مورد جریان تداوی ات گفتی، باید بسیار کوشش می کردم تا بر «نازکدلی» غلبه کنم...وقتی صدایت را همین لحظه از «بی بی سی»، شنیدم، چشمانم تر شد و بسیار کوشش کردم جلو گریه ام را بگیرم. لرزش صدایت...ادامه...

آیینه در نکهت

 ویژهء آثار منتشره


حمیرا نکهت دستگیرزاده


 در آسمایی

ورود به صفحهء نخست شمارهء: 1 ؛  2 ؛ 3 ؛ 4 ؛ 5 ؛ 6 ؛ 7 ؛  8 ؛ 9؛ 10 ؛ 12 ؛ 13؛ 14؛ 15 ؛ 16؛ 17؛ 18؛ 19 ؛  20 ؛ 21 ؛ 22 ؛ 23 ؛ 24 ؛ 25 ؛ 26 ؛ 27 ؛ 28 ؛ 29 ؛ 30  ؛ 31 ؛ 32 ؛ 33 ؛ 34؛ 35 ؛ 36 ؛37  ؛ 38؛39 ; 40 ; 41 ؛ 42 ؛ 43 ؛ 44 ؛ 45؛ 46؛ 47 ؛ 48؛ 49 ؛ 50

ورود به ویژه نامه ها و صفحات آرشیف آسمایی

 

رسیدن به آسمایی:  28.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 28.12.2010

خالد نویسا

کاریز

هیچ کس خوش نه دارد که یک تانک (تی 64) را به حیوان بی آزاری تشبیه کند. اما، آن روز پاییزی هفت-هشت تا از این غول های پولادین وقتی داخل دهکده ی «پادخوابِ شانه» شدند، از دور مثل سنگ پشت هایی به نظر می رسیدند. تانک ها به آستانه ی دهکده رسیدند، دقایقی منتظر ماندند تا ماشین های محاربوی هم با آن ها یک جا شوند.

چند تا بچه ی خورد‌ سر راه که میل داشتند خود را به آن‌ها برسانند و دنبالشان بدوند با صدای لرزان دو دهقان باز‌داشته شدند. آن دو دهقان که صبح تازه ی ماه سنبله را آغاز کرده بودند، با دیدن تانک‌ها و ماشین‌های محاربوی یک‌باره به پرنده‌گانی مانند شدند که بی‌خبر سنگ خورده باشند. یکی از آن‌ها بیل را انداخت و چهار‌صد گام راه را کمر‌بُر زد و به درون دهکده وزید. وقتی به بازارچه ی دهکده رسید انبوه صدایش چهل و سه مرد عسکرگریز را که از هر جا آمده بودند که بروند به پاکستان، سراسیمه کرد:
«های! شوروی‌ها به طرف قریه می‌آیند.»
دکانداران و خریداران، کودکانی که
...ادامه...

 نشر در آسمایی: 18.12.2010

حمید عبیدی

اهدا به هارون یوسفی – به مناسبت شصتمین سالروز تولدش

تبریکی افغانی

...یوسفی عزیز، حالا شام شده و فردا باید این نوشته را به حیث تحفه ی درویش به افتخار شصت ساله گی ات به نشر برسانم.
باور کن کوشش کردم چیزی در خور این مناسبت بنویسم؛ و اما از چنته ی خالی چیزی بیشتر از این حاصل نه شد.
اگر خوشت آمد خانه ات آباد و اگر خوشت نیامد «دستت تا لندن خلاص». نی ببخش
...ادامه...

رسیدن به آسمایی:  10.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 10.12.2010

هارون یوسفی

 تتله

آثار دیگر از همین قلم

 

صفحه ویژه حمید عبیدی در آسمایی


با بخش نوشتارهای سياسی-اجتماعی؛ ادبی- فرهنگی؛ گفت و شنود ها؛ گالری آثار هنری؛  فوتوگالری...