|
|
رسیدن به آسمایی: 05.01.2011 ؛ نشر در آسمایی: 05.01.2011 |
رسیدن به آسمایی: 25.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 03.01.2011
دکتور محمد شعیب مجددی
سعادتملوک تابش
|
رسیدن به آسمایی: 28.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 28.12.2010
سایر آثار کاکه تیغون در آسمایی
|
رسیدن به آسمایی: 25.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 27.12.2010
|
رسیدن به آسمایی: 23.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 24.12.2010
|
نشر در آسمایی: 10.12.2010 حمیرا جان، ببخش که برایت نمی توانستم تیلیفون کنم. وقتی در آخرین صحبت مان ، در مورد جریان تداوی ات گفتی، باید بسیار کوشش می کردم تا بر «نازکدلی» غلبه کنم...وقتی صدایت را همین لحظه از «بی بی سی»، شنیدم، چشمانم تر شد و بسیار کوشش کردم جلو گریه ام را بگیرم. لرزش صدایت...ادامه... |
ورود به صفحهء نخست شمارهء: 1 ؛ 2 ؛ 3 ؛ 4 ؛ 5 ؛ 6 ؛ 7 ؛ 8 ؛ 9؛ 10 ؛ 12 ؛ 13؛ 14؛ 15 ؛ 16؛ 17؛ 18؛ 19 ؛ 20 ؛ 21 ؛ 22 ؛ 23 ؛ 24 ؛ 25 ؛ 26 ؛ 27 ؛ 28 ؛ 29 ؛ 30 ؛ 31 ؛ 32 ؛ 33 ؛ 34؛ 35 ؛ 36 ؛37 ؛ 38؛39 ; 40 ; 41 ؛ 42 ؛ 43 ؛ 44 ؛ 45؛ 46؛ 47 ؛ 48؛ 49 ؛ 50 |
رسیدن به آسمایی: 28.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 28.12.2010 خالد نویسا
چند تا بچه ی خورد سر راه که میل
داشتند خود را به آنها برسانند و دنبالشان بدوند با صدای لرزان دو دهقان
بازداشته شدند. آن دو دهقان که صبح تازه ی ماه سنبله را آغاز کرده بودند، با
دیدن تانکها و ماشینهای محاربوی یکباره به پرندهگانی مانند شدند که بیخبر
سنگ خورده باشند. یکی از آنها بیل را انداخت و چهارصد گام راه را کمربُر زد و
به درون دهکده وزید. وقتی به بازارچه ی دهکده رسید انبوه صدایش چهل و سه مرد
عسکرگریز را که از هر جا آمده بودند که بروند به پاکستان، سراسیمه کرد:
|
نشر در آسمایی: 18.12.2010 حمید عبیدی اهدا به هارون یوسفی – به مناسبت شصتمین سالروز تولدش
...یوسفی
عزیز، حالا شام شده و فردا باید این نوشته را به حیث تحفه ی درویش به افتخار
شصت ساله گی ات به نشر برسانم. |
رسیدن به آسمایی: 10.12.2010 ؛ نشر در آسمایی: 10.12.2010
|
صفحه ویژه حمید عبیدی در آسمایی
|