رسیدن:  24.02.2013 ؛ نشر :  26.02.2013

بدون ویرایش املایی

پوهاند دکتور سید خلیل الله هاشمیان

آخرین سخن پیرامون یک بیت بیدل

 

هیج شکلی بی هیولا قابل صورت نشد ++++ آدمی پیش از آن کادم شود بوزینه بود

ازاین قلم تاکنون دومقاله یا دوبخش پیرامون "بیدل شناسی" نشرشده است.  دربخش دوم مقال قبلی که درین پورتال نشر شده، خوانش صحیح بیت فوق (بیت بوزینه)  ودوبیت دیگر شبیه آنرا  توام با معنی آنها ازطریق درآمدن به زیربنای زبان بطورمختصرتقدیم نمودیم وتذکردادیم که باساس تئوریهای جدید علم نخو – یک شعبهء مهم علم زبانشناسی  - زبان بشر دونما د دارد : یکی روبنای زبان که درمورد زبان نوشتار آنچه بروی کاغذ ثبت شده ، خوانده میشود وهرکس  بزعم خود آنرا معنی میکند (المعنی فی بطن شاعر .)  ودیگری زیربنای زبان است که آنرا بجز کسانیکه زبانشناسی  خوانده باشند، دیده وکشف  کرده نمیتوانند، زیرا کشف زیربنای زبان اصول و تخنیکهای بخصوص دارد.

متاسفانه من بکامپیوتر مهارت کافی ندارم تا بتوانم  طریق راه یافتن به زیربنای زبان را بوسیلهء گرافیک ( یعنی خطوط عمودی وافقی) ترسیم کنم ، اما از طریق افادهء زبانی قبلا گفتم ونوشتم که هرگاه بیک بیت مغلق مواجه شوید، با طرح (ندائیه = &) و  (سوالیه = ؟ ) میتوانید به زیربنای زبان دسترس یابید. یک دانشمند تذکر دادند که (سوالیه) یک طرح نو نبوده و همیشه استخدام شده است. این ادعا درست است ، اما  بقرارتئوری های علم نحو دو نوع (سوالیه) وجود دارد که عامهء مردم تنها یکنوع سطحی آنرا مشاهده میتوانند: سوالیهء سطحی که هرسخنران آنرامشاهده میتواند، (سوالیه)  "مفهومی"  است که درروبنای زبان دیده میشود، دومی (سوالیه)  "شکی وتردیدی" است  که در زیربنای زبان قرارداشته و در روبنا دیده نمیشود.  حضرت بیدل از هردو نوع سوالیه  بوفرت کارگرفته است . چهار مثال  (سوالیه مفهومی)  را درابیات ذیل حضرت بیدل  مشاهده میکنید :

بصد گردون تسلسل بست دور ساغر عشقم

کهگردانید یارب اینقدر گرد سرعشقم ؟

غم دردم ، سرشکم ، ناله ام ، خون دلم ، داغم

نمیدانم عرض گل کرده ام، یا جوهرعشقم ؟

صبحم  آن  و شامم این ، طرفه  زندگانیهاست

برگ عشرت هستی، غیررقص بسمل چیست ؟

تمثال  بغیر  از  اثر  شخص  چه   دارد ؟

خوش باش که خود را تو نمودی هنر ا وست    (بیدل)

بر من که  صبوحی  زده ام  خرقه حرام است

ای مجلسیان  راه  خرابات  کدام  است ؟    (ازسعدی)

(سوالیه مفهومی)  یا  (استفهامیه) همانست که درزبان گفتار بوفرت استعمال میشود وهم درزبان نوشتار واشعاربوفرت دیده میشود ومعنی آن پرسان یک مطلب، یک جهت یا یک ادعا است.

اکنون لازم است مرور مختصری بر مسیرتئوریهای نحو نمائیم . تئوری نحو مبتنی براستفاده از زبان بحیث وسیله ای برای رفع ضرورت ، بار اول درقرن 19 درمکتب علمی (پراگ – چکوسوالکیا) بوجود آمد وعلمایی مانند :

VilemMathesius (1882-1945) – Saussure  (1919) – Caroline University of Prague  - synchronic linguistics -  prescriptive linguistics           

یکنوع زبانشناسی مبتنی برشناخت اجزای روبنایی زبان واصول ساختمانی آنرا تا سال 1945تدریس میکردند و همین طرزالعمل به تقلیداز (مکتب علمی  پراگ) درجرمنی، فرانسه وانگلستان نیز تعقیب میشد. مکتب علمی پراگ با اشغال چکوسلواکیا توسط المان نازی درسال 1945 مسدودگردید. البته درقرن 8 1درالمان نیزدانشمندانی بطورانفرادی بالای ماهیت زبان کارکرده وآثاری بجاگذاشته اند. افزارکارعلمای اروپایی تنها نمونه هایی اززبانهای اروپا بود، بنابرآن تئوری های شان محدود و منحصر باصول ساختمانی همان زبانها  ارائه شده است. اما درامریکا باراول دانشمندی بنام (Sapir)  بااستفاده از نظریات (مکتب پراگ) وبعدا ((Bloomfieldبا مطالعه زبانهای بومیان(سرخ پوستان) امریکا وبعضی زبان های افریقایی، تعریفی وسیع تر ازماهیت زبان ارائه توانستند، معهذا طرز دید همهء شان مبتنی برساختمان های روبنایی زبان بود : فاعل – فعل  - مفعول  وملحقات هرکدامو   ارتباطات روبنایی هرکدام با یکدیگر.

انگلیسها درمستعمرهء وسیع هندوستان که صدها زبان منشعب از سانسکریت درآن نیمقاره مروج بود،  درقرن 19  موفق بکشف خویشاوندی بین زبانهای هندوستان  و اروپا شدند و ازآن ببعد عنوان  "" فامیل زبانهای هند واروپایی"" در علم زبانشناسی جا گرفت و شعبهء (زبانشناسی تاریخی) به تحقیقات دامنه داری درین ساحه پرداخت که تا امروز دوام دارد. 

(Noam Chomsky  ) پروفیسرچامسکی در سال 1957 با نشر دوکتاب (ساختمانهای نحوی) و (دستور زایا) انقلابی درزبانشناسی پدید آورد وباراول زیربنای زبان راکشف و مطرح ساخت. بعد ازین ،  تئوری های نحو کاملا متحول شد واصول خوانش زیربنای زبان تشریح و میسرگردید. پروفیبسر چامسکی در پوهنتون اندیانا استاد مابودند وآثار این نابغهء قرن بیستم راهرشاگرد زبان  شناسی خوانده است . تئوری نحوچامسکی همه معضلات دستوری زبان راحل کرد، باستثنی ترکیبائیکه با فعل ( To Be= بودن  )ساخته میشوند، مثل:  (هوا گرم است) - (امروز خنک است) - (زلمی گرم شده ) وامثالهم. درین نوع ترکیبات مفهوم فاعل و فعل از لحاظ معانی مبهم است ، زیرا هواگرم است = هوای گرم ، و این ساختمان رانمیتوان (جمله) قبول کرد، درحالیکه تعریف جملهدر علم  نحو ( فاعل –فعل - مفعول ) یا (فاعل– مفعول – فعل) و امثال آنست که درموردافعال لازمی تنها (فاعل – فعل) میباشد. بعد ازچامسکی ، زبانشناس دیگرامریکایی موسوم به (Fillmore)درسال1964 تئوری جدیدی بنام (Case Grammar– دستورمبتنی بر حالت)  را تالیف کرد که انقلاب دیگری درعلم نحو پدید آورد وخلاهای تئوری چامسکی را پر ساخت . این تئوری بزبان شناسان توانایی بخشید تا یک (جمله)  را اگر بقرار تئوری (دستور زایا) تشریخ شده نتواند، بوسیله تئوری (دستور مبتنی برحالت) تشریح کنند. بعدازین درعلم نحو مشکلی باقی نمانده است.

مقصد من ازارائه این تاریخچهء بسیارمختصرتئوری های نحو اینست که من آفتاب سرکوه ورفتنی استم ، برای بیدل شناسان محترم افغان راهنمایی  به تئوریهای نحو وشناخت زیربنای زبان میسرشود، زیرا هربیدل شناس درعین زمان زبانشناس بوده نمیتواند .

اکنون میرویم بتوضیح شکل دوم (سوالیه) که درزیربنای زبان پنهان میبا شد  ومعنی (شکی یا تردیدی) دارد. موقعیت وموجودیت این (سوالیه  شکی وتردیدی) )  را درزیربنای زبان نمیتوان یافت تا اول و پیشتر از (سوالیه) موقعیت وموجودیت ( ندائیه) را تثبیت  نکنیم . بطورمثال ، حضرت بیدل درمصراع اول بیت  بوزینه  نوشته  است :

" هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد ." اگرقبول کنیم که معنی نهفته درین مصراع نظر وجهان بینی شخص بیدل است ، نه تنها ما بیدل را نشناخته ایم ، بلکه ضرورتی برای طرح (سوالیه)  درمصراع دوم احساس نمیشود– چه اگرکسی (سوالیه) رادرمصراع دوم بدون طرح (ندائیه)  درمصراع اول بگذارد، در آنصورت یک (سوالیه مفهومی) میباشد که مثالهای آن در فوق دیده شد، نه (سوالیه شکی وتردیدی).

آنچه بیدل درمصراع اول نوشته است "" هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد""  نظر وجهانبینی بیدل نیست، این مصراع  بیانگرجهانبینی عامهء مردم است که بیدل آنرابطورمثال آورده وتوسط آن (ندا ) میکند که ای مردم وای کسانیکه شما می پنداریدکه "" هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد""  - و درمصراع  دوم با استفاده از( سوالیه شکی وتردیدی) با یک منطق بسیار قوی برذهنیت عامه خط بطلان میکشد و آنرا ردمیکند و می پرسد : "آدمی " که یک شکلی از اشکال خلقت است ، آیا "پیش از آن کادم شود" (یعنی بشکل آدم درآید)، بوزینه (یعنی حیوان) بود ؟؟؟ ""  بیدل قران راخوانده وفهمیده وپیرو آنست،  و او چگونگی خلقت آدم را هم درقران خوانده که ازخاک وگل بوده، نه اینکه اول (بوزینه = حیوان) بوده و بعدا" آدم"  شده باشد ،  وهم میداند که خداوند به "هیولا" ضرورت ندارد، بلکه هرچه راخلق کرده باساس تصورازلی اوتعالی بوده است . خداوند داکتر ولی ذکی پروفیسر اناتومی در پوهنتون لوزان راببخشاید، او درایام زمستان یک هفته نزدمامیبود. روزی ازاو دربارهء ساختمان دماغ انسان معلومات خواستم. آنمرحوم مدت دوساعات بزبانیکه شخص بیسوادی مثل من فهمیده بتواند ، با استفاده ازرسم کردن قسمتهای مختلف دماغ  روی کاغذ درزمینه توضیحات داد ودراخیرگفت :""هرعمل هر قسمت دماغ یک عملیه کامپیوتری خودکاراست که در بارهء آن یک کتاب میتوان نوشت. "" حالا من بارتباط کلمهء ""هیولا"" که دهریون ادعا میکنند که درپروسهء تکوین اول هیولای هرشی خلق میشود، باز خود آن شی، ازدهریون میپرسم که درمورد دماغ انسان ، آیا خداوند اول هیولای  دماغ را خلق کرده با زخود دماغ را و یا معکوس آن  ؟؟؟

آن نوع  زیربنا بینی یا درون بینی که ازطریق  بکاربرد تخنیک  (ندائیه) و (سوالیه) میسرشده میتواند بیدل شناسان را بدرک معنی بیتهای مغلق  بیدل و سایر شاعران (مکتب ادبی هند) موفق میسازد.  در دو بیت مشابه بیت بوزنیه  که من از دیوان غزلیات بیدل پیداکردم، شما ملاحظه میفرمائید  که با استخدام تخنیک (ندائیه) و (سوالیه) معنی بیت درزیربنای زبان خوبتر دیده شده میتواند :

موقع شناس عصیان ذلت کش خطا نیست&

  می حکم شیردارددرمهتاب خوردن؟

آیا حضرت بیدل درچهارجلد ضخیم کلیات خود چنین فتوایی داده که هرکه عصیان وگناه بموقع بکند ندامت وپشیمانی ندارد؟؟؟ اگرشخصی یک بیت بیدل را باچنان فتوی پیداکند من یکهزاردالرجایزه میدهم. بلی، مصراع اول این بیت نیزنظروادعای بیدل نیست ، بلکه ذهنیت خام عامیانه است که بیدل آنرابطور (ندائیه) مطرح ساخته و مردم را هوشدار میدهد ، زیرا درمصراع دوم با استفاده از(سوالیه شکی وتردیدی) میپرسد :  آیا خوردن شراب  درمهتاب کامل  حکم شیر دارد ؟؟؟ ملتفت میشوید که آوردن "شراب " و " شیر" درین مصراع  ازیک تضاد مقبول ادبی نمایندگی میکند ، زیرا دردین اسلام "شیر" مشروع ومجاز و "شراب " ممنوع میباشد.

دربیت مشابه دوم   باز هم شما متوجه استعمال کلمهء " آ د م" درمعنی عجیب دیگری می شوید که غیراز نبوغ ودماغ بیدل ، به دیوان شاعر دیگری این نبوغ را نمیتوان یافت :

هیچ عاقل نزند تیشه به  پای آرام&

از بهشتی که برون آمده آدم نیست ؟

ضرب المثل عام است که ""آدم هوشیار پای جورخود را لنگ نمیسازد ."" وبیدل بالای این اندیشهء عامیانه تامل کرده می پرسد : ای کسانیکه شما می پندارید که  یک شخص عاقل پای خود را بدست خود لنگ نمیسازد &– پس ملتفت شوید که حضرت آدم (ع) که هم پیغمبر وهم عاقل بود چرا اشتباه کرد و باساس همان اشتباه از بهشت بیرون شد ، پس   این پیغمبر و این آدم عاقل چرا اشتباه کرد ؟؟؟ مقصد اینکه باساس جهانبینی بیدل، انسان هرقدر عاقل ودانشمند باشد ، بازهم از سهو  و خطا و اشتباه خالی نیست.

این قسمت یک بحث کاملآ علمی و آفاقی است  و مخاطب صحبت من ادیبان، بیدل شناسان و دانشمندان کشور میباشند . اینکه  0 7 سال قبل مرحوم مغفورعلامه سلجوقی نتوانسته بود زیربنای زبان رابخواند، بخاطریست که درآنوقت علم معاصر زبانشناسی نه تنها درافغانستان بلکه در اروپا راه نیافته بود. پوهنتون کابل چهار زبانشناس داشت وبا تاثرعمیق میگویم که پوهاند نسیم نگهت، پوهاند رحیم الهام و پوهاند حبیب الله تزی برحمت حق پیوسته اند . ما دربین خود نشسته وفیصله کرده بودیم که از علم زبانشتاسی برای معرفی زبانهای قدیم افغانستان وموقعیت وسخنگویان 22 زبان افغانستان و اصالت و قدامت زبانهای دری و پشتو کارمیکینم ولی بفحوای بیت زیر، ""گلچین روزگار مهلت نداد"" وفقط همینقدر توانستیم که نام و اصطلاح زبان (دری) را درپوهنتون مروج سازیم و وجوه دوگانگت زبانهای دری و فارسی را توضیح وتشریح کردیم :                      

خوش گلشنیست، ولی حیف که گلچین روزگار ++++ مهلت نمیدهد که تماشا کند کسی

آنگاه  حادثهء تباه کن کودتای کمونستی و اشغال شوروی به پیش آمد وکمونستهای جاهل بمنظوراشغال چوکی وقدرت،  ناموس و هم یگانه کانون بسیارغنی وغتیمت علمی کشور را بشوروی فروختند، استادان تحصیلیافته که بدرد مملکت میخوردند ، عده ای شکنجه و محبوس ومقتول و عدهء دیگر مجبور به فرا رازکشورو بعدا زیر خاک شدند. سه استاد فوق اذکر درمهاجرت ودرامریکا بخاک رفتند ومن هم بعقب شان روانم . اگرعمربقا کند  رساله ای پیرامون زبانهای مردم افغانستان و در رد مدعیات غیرعلمی وتفوق طلبی ایران مینویسم . نفوذ فرهنگی ایران آنقدر درافغانستان زیاد شده که هرروز بیادبودکسانیکه درخدمت فرهنگ ایران بودند وهستند، محافل تجلیل برپا میگردد وروز تا روز فرهنگ فروشی و فرهنگ زدایی درافغانستان تشویق میشود. قسمت دوم این مقاله پیرامون "مدعیات" در آینده تقدیم میشود . و من الله التوفیق .

***

لینک های مرتبط با موضوع:

بحث روی یک بیت بیدل - «آدمی هم پیش ازان کادم شود بوزینه بود»

صفحه ی ویژه ی  بحث روی آثار بیدل