نشر در آسمایی 10.2014.26
همای پر بسته
ماییم و همیشه روبروی ما این پنجره های تا ابد بسته
رفتیم ز یاد خویشتن اینک در خالی نای تا ابد بسته
این دست، اسیر مانده در بندی و آن دست، به عشق بسته پیوندی
خواهی ز کشش ، به عشق رو آرم با این پر و پای تا ابد بسته
ای یار کسی به باغ می آید با حیله و با چراغ می آید
تو خانه به باد ها رها کردی با بغض و صدای تا ابد بسته
یک کس که شکسته آرزو ها را درکوچه تمام آبرو ها را
برکنده پر پریدن ما را ، مایم و همای تا ابد بسته
تا شب بشتابد از در ودیوار خاموشی فکنده پرده بر پندار
تنهایی و یک سکوت معنی دار : دربان سرای تا ابد بسته
بگذار که دستهای فردا را از سلطه شب رها کنم یارا
شاید که صدا زند من و ما را نایی نوای تا ابد بسته
شاید که دری دوباره واگردد بال و پر شب، سپیده سا گردد
فریاد ز سینه ها رها گردد از این من و مای تا ابد بسته
مایم و صدای در گلو مانده خورشید صفت سپیده را خوانده
شب را ز گلوی خود برون رانده وز بند هوای تا ابد بسته
30-9-2014