13.01.2019

زرغونه عبیدی

معرفی کتاب «ره آورد من» 

شناسهٔ‌ کتاب‌

عنوان: ره آورد من

موضع : داستان های کوتاه

نویسنده: قمر یلدا کرزی

چاپ نخست: ۲۰۱۸ میلادی

چاپخانه: DiggyPOD - USA

 

کتاب " ره آورد من "  حاوی ۱۱ یادواره  نویسنده به روال داستانی در ۱۷۷ صفحه  نوشته شده است.

شیوۀ نگارش نویسنده در شرح خاطراتش از رخداد ها شیوۀ روان و تصویرگر است. نوع نگارش توانست مرا قدم به قدم از یکسو با ترس و تشویش و دشواری های قربانیان و از سوی دیگر با  قوت نهفته در مصمم بودن نجات دهنده در نوع کاربرد توان و امکانات دست داشته اش به همراه ببرد.

  انتخاب نام داستان ها (شام ظلمت - تشکر وطندارا...- چشمم روشن شد – زولانۀ عشق – دشت لیلی – زن مَلک شیر دل – من دیگر مرده ام – از کی بنالم؟ - از لابلای نامه ها – دسته گل بنفشه – یکروز در پارک ) برگزیده یی از نقطۀ اوج اثرگذاری لحظات خاص بر عاطفۀ نویسنده است.  

خواننده  بعد از مطالعۀ هر داستان متوجه میگردد که  وجدان انسانی بیدار و حساس نویسنده رنج قربانیان را چون جلد بر تن احساس کرده و با حوصله مندی فراوان احوال زنده گی  آنان را مطالعه و به سخنان شان گوش داده است. فعال حقوق زن قمر یلدا کرزی در  هر قصه در حد توان دست داشته جهت نجات دیگران فراتر از ترس گردیده، و با حس بزرگ مسوؤلیت پذیری کوشش کرده است اثر گذار، سازنده و آباد کننده گردد.

با خواندن داستان ها میتوان درک کرد که چرا نویسنده نام کتاب را  " ره آورد من " نوشته است. راهی که در آن قمر یلدا کرزی  در تمام  رخداد های این ۱۱ سرنوشت قدم نهاده است، راه دشوار بوده است. این دشواری های راه را میتوان با صحنه پردازی های بسیار دقیق و فشرده از مکان، اشخاص و رخداد ها حدس زد. چون نویسنده تاریخ مشخص حوادث را به عدد و یا با خطاب مشخص نام عاملین و حامیان جنگ را در تاریخ دهه های اخیر ذکر نکرده است، ارتباط دادن رخداد ها با زمان وقوع شان  برای خوانندۀ جوان به خصوص خوانندۀ مهاجر ممکن مغشوش و سوال برانگیز باقی بماند.

نویسنده تحت عنوان " دیباچه" هدف خود را در نوشتن این داستان های بیان کرده و در بخشی چنین نوشته است: " مقصود من از نوشتن این حکایات به هیچوجه به گریه انداختن خواننده نیست، بل خواستم رویداد های شامل این کتاب توانسته باشند خوانندۀ حساس را متوجۀ وخامت فاجعۀ خونباری بسازد که همین اکنون در سرزمین او جاریست و هر روز برقربانیان او افزوده میشود. میخواهم خوانندۀ حساس من با یک دید تازه به سراغ منبع و معنای این جنگ خانمانسوز برود، خدعه های سیاسی را علاجی کند، از پرداختن به فروعات بپرهیزد و قهرمان سازی های شرم آور را در زیر نور چراغ حقایق از نظر بگذارند."

در حقیقت هم از دیدگاۀ اینجانب این اثر داستانی توانسته است از یکسو زشتترین چهره، آثار و عواقب جنگ تحمیل شده را بر قهرمانان داستان ها  ثبت آثار کتبی کند و از سوی دیگر  گواۀ خوب برآنست که چه گونه تمایل قلبی، جرئت و اقدام به کمک از انسان به سوی انسان میتواند نجات دهنده گردد.

یک فشرده در مورد داستان شام ظلمت ، تشکر وطندارا و چشمم  روشن :

- در داستان شام ظلمت، قمر یلدا خود در گیر هوای طوفانی یک شب قبل از رسیدن به خانه که در آن باد ریخته شکسته هایی عمارت های ویران شدۀ مکرویان  را همراه با سایر اشیا و کثافت ریخته بروی جاده ها به هوا پرتاب میکرد و باران شدید آنرا دوباره بر فرق سر عابرین میکوبید و فضا برای هر شخص به خصوص برای یک زن پر ا ز دلهره و خطر است ، میخواهد خود را بسرعت به محل امن برساند. در عجلۀ قدم هایش از لابلای هیاهوی باد و بارانِ گِل آلود،  نالِۀ زنی را در فضا میشنود. او با وجود تشویش بزرگ از هر لحظه تأخیر در راه و خطر نرسیدن به خانه؛  برترس و دو دلی خود غالب شده و به جستجوی صاحب صدا میپردازد و دختری جوانی را در سرحد درهم شکستن کامل میبابد که از ظلم مادر اندر فرار و خود را در  عقب یک آشغال دانی پنهان کرده است. قمر یلدا با وجود اگاهی از عواقب خطرناک برای خود ا در آن روزگاران دشوار، در این شب برای دختر دردمند چون مادر پناهگاه، نصیحتگر و آینده ساز میگردد. هرگاه قمر یلدا این زن دراک، دلاور و انساندوست در آن شب فراتر از ترس آمادۀ نجات این دختر جوان نمیشد، آیندۀ آن دختر بیگناه به یقین پایان موفق پیدا نمیکرد.

 - در داستان " سلام وطندارا....."، نویسنده قصۀ برگشت از مهاجرت به وطن را جهت ادا کردن  سهم در بازسازی معارف و مکاتب وطن ( مصادف به زمان بعد طالبی ) را شرح داده است. خواننده میتواند در تمام مراحل شادمانی و آماده گی به سفر دوباره به وطن، رسیدن به شهر کابل شاهد تخریبات و تغیرات ساختمانی، احوال و اوضاع دردمند شهر و مردمان کابل به خصوص وضع رقبار زنان و اطفال مستمند بروی جاده ها گردد. او شاهد آنست که والدین با چند طفل  به دلیل فقر  مالی نمیتوانند همه فرزندن بل تنها فرزند پسر را به مکتب بفرستند. او با دیدن چهرۀ متأثر و اشک در چشم فرزندان دختر، کوشیده است سهولت هایی را برای رفتن فرزندان دختر در مکتب امکانپذیر بسازد. نام داشتن " تشکر وطندارا .... " برگرفته از خاطرۀ شادمانی یک پسر فقر  دوازده ساله است که در اوج خوشی از دریافت مجانی لوازم مکتب فریاد زنان گفته بود که:" تشکر از وطندارا که ما را کمک کردن و کتاب و و کتابچه و قلم برای ما آماده ساختند. تشکر!"

خانم قمر یلدا گفته است که تشکر گفتن پسرک در آن روز چون خنجر قلب اش را شگافته بود زیرا میدانست که درشتی فقر و سیمای احتیاج به این اطفال معصوم آموخته بود تا به عوض طبیعی دانستن داشتن لوازم بازی، خانه و سقف آباد و یک طفولیت راحت و خوشبخت، اینک برای آنچه که از اساسیترین حق شان بوده است خود را ممنون و شکرگزار  احساس میکنند. باشند . نویسنده در ختم این داستان گفته است که:" هنوز صدای آن پسرک در آن بعد ظهر داغ در صحن خاکی آن مکتب محقر در گوشم طنین انداز است: تشکر وطندارا از کمک تان، تشکر......"

- در داستان " چشمم روشن شد " نویسنده شاهد و دست کمک در رسیدن اهالی یک قریه به داشتن روشنی برق در خانه هایشان است. خانه هایی که اطفال از زمان تولد تا آن لحظه با چیزی بنام چراغ و روشنی آشنا نبوده اند!

از رسیدن این کتاب مدتی میگذرد و من خواسته بودم تا زمانی شروع به خواندن آن کنم که مطمین از داشتن وقت و آرامی  لازم  برای پرداختن به آن را داشته باشم. بعد از مطالعۀ کتاب، حس  تشویش همیشگی از سوی  یک نویسنده که  از لحاظ مسلکی منتقد ادبی کتاب نیست و میخواهد باآنهم در مورد بنویسد، مرا ترک گفت و توانستم واژه ها را یافته و برسم قدردانی سهم خود را که اندک و همانا معرفی  این کتاب است انجام بدهم.

به قلم و قدم شخصیت انساندوست، وطندوست، خدمتکار معارف وطن، زن مبارز و دوست ارجمند خانم قمر کرزی یلدا برکت باد!

زندگینامۀ کوتاه  استاد قمر یلدا کرزی:

استاد قمر یلدا کرزی سابقۀ خدمت به حیث  استاد در دارالمعلمین عالی سید جماالدین افغان ( ۱۳۵۲-۱۳۶۰ ) را دارد. خانم کرزی عضویت تعلیمات حیاتی زنان  را در ریاست سواد آموزی  – مدیریت عمومی لیسۀ جمهوریت و عضویت کرسی مسلکی نصاب تعلیمی را در ریاست تألیف و ترجمۀ وزارت معارف افغانستان را به عهده داشته است.

استاد قمر یلدا کرزی در جریان  سال های خدمت در وطن، از سوی سازمان یونسکو  سفرهای آموزشی به خارج از کشور را داشته و آموخته هایش را در خدمت به معارف کشور بکار برده بود. قمر یلدا کرزی بعد از هجرت در  ۱۹۸۲- میان سال های ۲۰۰۵ - ۲۰۰۷ از جانب شعبۀ ملل متحد در اتحادیه اروپا به حیث مشاور برای بازسازی مکاتب کشور به وطن برگشت. در این چوکات در بعضی پروژه های عمران مجدد و طرح برنامه های تعلیمی برای مکاتب، ایجاد کورس های سواد آموزی و حرفوی برای زنان و دختران کشور سهم بارز داشت. قمر یلدا فراتر از این چوکات و زمان ارتباط با وطن را تا حال حفظ کرده است. او در حال حاضر ریاست و کارگردانی یک اتحادیه تعاونی متشکل از زنان و دختران جوان را به عهده دارد. این اتحادیه قرار گفتۀ شان از پول اعانه اعضای خانواده و دوستان آلمانی او تمویل میگردد. یکی از برنامه های عمدۀ این اتحادیه افتتاح و تدویر کورس های سواد آموزی و خیاطی برای قربانیان جنگ های خانمانسوز در وطن  به هدف خودکفایی زنان مستمند است.