پرده را پس میزنم...خاکستری...خاکستری

میشوم با یاد هایت بار دیگر بستری

بار دیگر چشم در چشم تو از خود میروم

بار دیگر تا تکانی میخورم دل میبری

***


گل همان کابل همان




گل همان کابل همان اما تو اینجا نیستی

پس چرا دیوانه میگفتی که رویا نیستی

باز هم موسیچه های کوچه عاشق میشوند

تو مگر با من دگر در باغ بالا نیستی

تا کجا بالک زنم دنبال تو ای موج عطر

آه میدانم که غیر از یک تمنا نیستی

نی ...تمنا نیستی هستی تمام هستیم

هستی من! مستی من! نیستم تا نیستی



***





بی تو پاییز هم از رنگ و صدا افتاده

نغمه پژمرده ، غزل بی سر و پا افتاده

دیگر چه ....

***



اگر کنار منی از چه رو کناره روی

به سایه ام بگذاری و خود ستاره روی

به میزبانی عطری که تا جنون جاریست

گذاریم به گذرگاه خار و خاره روی



***
ب

بعد از چقدر حوصله از راه میرسی

اما تمام فاصله از راه میرسی

شیرینتر از شرابترین یاد ها ولی

مثل انار صد دله از راه میرسی

بودم در انتظار تو تنها مگر دریغ

با دشت دشت قافله از راه میرسی

ویرانتر از سکوت به راهت نشسته ام

با گامهای زلزله از راه میرسی

تا بشکنی شکایت بی واژهء مرا

با چشمهای بر گله از راه میرسی