توگگ




آشنا کردی مرا با هر فریبایی توگگ

بی نیازم ساختی از هر چه زیبایی توگگ

در زمستانخانهء بی قصهء پندار من

آمدی بسیار گل...بسیار رویایی توگگ

عطر خواب نازنین آرزو در پیرهن

میوزی مثل نسیم نرم لالایی توگگ

چون هوای گرم و سرد زنده گی جاریستی

در تمام فصل های شعر و شیدایی توگگ

دیده تا میبندم از رویاگذاران میرسی

چشم تا وا میکنم با یاد می آیی توگگ


***




میگریزد شعر از من مثل من از آینه

میزند فواره امشب سوختن از آینه

سایه یی پیجیده در نور و نفس...این دود نیست!

میرسد بار دگر عطر وطن از آینه

***



رخت من




از طناب رخت

ساختی رنگین کمان اما

رخت من مانده

مثل من بد بخت!


***

ولگرد با خیال


ولگرد با خیال تو درویش میروم

تا پیچگاه آخر شب پیش میروم

عطر تو گشته پیرهن انزوای من

در کوچه های غم غزل اندیش میروم

پای برهنه با سبد سیب یاد ها

بر سبزه های ساخته از نیش میروم

بعد از هزار پرده و پندار سایه پوش

میبینمت دوباره و از خویش میروم