ضیا افضلی
 

سرمه و قادر مرادی

برگرفته از غزل امروز افغانستان




سالها قبل زمانیکه شاگرد مکتب بودم با نامی در دنیای داستان نگاری آشنا شدم. آن نام که قادر مرادی بود، به زودی خودش را به عنوان یک نویسنده مطرح جا زد و داستان های زیبایش در نشریه های متعددی به نشر رسید. فضای حزن آلود داستانهای قادر مرادی خواننده را حالت خاصی میبخشد و با دنیای نشناختة و کشف ناشده ای میبرد. قادر مرادی داستان نگار توانمندیست.

پس از آغاز دهه آشفته گی و دود و باروت که بار مهاجرت را مانند هزاران تن دیگر به دوش کشیده بودیم، یکروز در بازار قصه خوانی پشاور، در کتابفروشی دانش مشغول جستجوی تاقچه های کتاب بودم، شخص باریک اندامی آمد و با اسد صافی مالک کتابفروشی دانش سلام و علیک گرمی کرد و اندکی ایستاد و بعد آنجا را ترک گفت. اسد صافی گفت: شناختی؟ گفتم : کی بود؟ گفت: قادر مرادی، داستان نویس.

مرادی آنروزگار خبرنگار بی بی سی بود. بزودی آگاهی یافتم که مرادی پشاور را به قصد اروپا ترک گفته است. او به هالند رفت و در آنجا با کوهی از اندوه دوری از یاران و دیارش، اقامت گزید. روزگار سخت زنده گی در کمپ های مهاجرین را در آنکشور گذرانید. داستان « غزل در خاک » * بیانگر تجربه های تلخ روز های نخست اقامت نویسنده در غربت کدة هالند است. او با بیان رسا ارزش های را به تصویرکشیده است، که در جامعه غربی دیگر اثری از آن وجود ندارد.

اینک حضور گرم قادر مرادی در محیط زیبای پرشین بلاگ محسوس است. وبلاگ سرمه نوشته های گرانبار داستانی این نویسنده فزون مرتب را در خود جا داده است که دریچه ای است برای شناخت و برقرار ساختن رابطه با این نویسنده توانای مان.



* « غزل در خاک » برای نخستین بار در مجموعه داستانی غربت زیر نام «کاجها و سرزمین آهک » تالیف نویسنده این سطور در سال ۱۹۹۸ به نشر رسیده است.