صحبت شفاهی واصف باختری در معرفی سرمه و خون

از تلویزیونی پنجره

سرمه خون ، یکی داستانیست پر آب چشم


***
در این برنامه سخنانی در پیوند با یک اثر داستانی ، در پیوند با سرمه وخون نوشته ء قادرمرادی به خدمت بیننده گان گرانمایه پیشکش می شود .
چند سطر شتابناک در باره ء زنده گی نویسنده :
عبدالقادر مرادی زاده ء بلخ است و پرورده ورشد یافته ء اندخوی . از نوجوانی به ادبیات رغبت داشته ومخصوصا به ادبیات داستانی . دردودههء آخر ازیک طرف در رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی خیلی فعال بوده وهم در عرصه ء داستان پردازی ازنویسنده گان پرکار والبته مطرح کشور ماست .
عبدالقادر مرادی یک خوشبختی داشته است . شاید بدبختی هایی هم در زنده گی داشته است . اما خوشبختی مرادی در این است که آغاز کار داستان نویسی وی در یک متن تاریخی به وقوع می پیوندد که مقوله یی به نام ریالیزم اجتماعی در کشور ما توسط دولت وقت ونماینده گان فرهنگی دولت به عنوان یگانه مکتب ادبی مثبت وقابل پیروی تبلیغ می شد . سخن بر سر سال های شصت است . مقوله ء ریالیزم مقوله ء دیگریست ود راین عرصه به حیث مثال ما با بالزاک و باشماری از داستان نویسان بزرگ روس سده ء نزدهم وهمچنان با اثرهمچون میراث ماکسیم گورکی در سده ء بیستم ویا با نوشته هایی از شولوخوف سروکار داریم . اما در کلیت می توان گفت آنچه به عنوان ریالیزم اجتماعی علم شده ، با محدودیت هایی که از سوی احزاب فرمانروا ودولت های حاکم در گوشه های مختلف جهان داشته که در این راه وروش شهکاری به وجود نیامده است .درست سخن نظامی به یاد انسان می آید وتداعی می شود که : زآب خرد ماهی ی خرد خیزد .
عبدالقادر مرادی از نوجوانی دغدغه ء ریالیزم اجتماعی پیدا نکرده است . دچار محدودیت فکری و جذمیت در عرصه ء ادبیات نشده است . سرمه وخون که به سرمایهء نویسنده و به اهتمام نویسنده در پاکستان انتشار یافته است ، به قول فردوسی یکی داستانیست پر آب چشم ، داستان کوچ ، داستان مهاجرت است . داستان این که چگونه ظلمت اندیشان و ظلمت پرستان و حکومت خرافات و حکومت جهل و جنون با ادبیات وهنر ، با موسیقی و با نماینده گان این عر صه ها چسان به دشمنی بر می خیزند .
در جا ، جای این داستان مانند سایر آثار عبدالقادرمرادی ، ما غم غربت انسان را می بینیم . یک نوستالوژی بسیار عمیق را می بینیم . روایت تنهایی جاویدان انسان را می بینیم . اما عبدالقادر مرادی بی درنگ وبلافاصله این نوستالوژی را با تاریخ ، جامعه و انسان ها و بامردم پیوند می دهد . بعضا" موشگافی های مرادی در قلمرو روان انسان وشرح تالمات و شرح اندوه انسان ، خواننده را به یاد بعضی از داستان های یکی از داستان نویسان بزرگ وگرانمایه ء ما اعظم رهنورد زریاب می اندازد . بلافاصله باید گفت در این عرصه بعضی ازآثار سپوژمی زریاب هم قابل تامل است .
عبدالقادر مرادی در عرصه ء بعضی از سیما نگاری ها خیلی موفق است . مثلا" آن چه از زبان روایتگر اصلی داستان در باره ء پدر موسیقیدان ،آواز خوان و پدر مقام خوان خود می نویسد . بسیار عجیب است . به خدمت بیننده گان گرامی عرض کنم که سیما نگاری آن قدر موفقانه بود ، مثل آن که این بنده در محافلی که آن آواز خوان می نواخت و می سرود ، حضور داشته باشم .
یکی از سیما نگاری های بسیار جالب قادر مرادی در باب صمد است . به اصطلاح قدما از عقلای مجانین ویا کسانی که د رادبیات عربی و ادبیات فارسی در درازای سده ها از آن ها به عنوان بهلول یاد شده است . خیلی سیمای این دیوانه ء بی آزار شیرین کار در سرمه وخون جذاب ودلپذیر تر سیم شده است .
فرصت ما خیلی اندک است . در یک فرصت گسترده درکلیت در باره ء تمام آثار داستانی عبدالقادر مرادی بحث طولانی باید داشته باشیم .
به نویسنده ء گرامی عبدالقادر مرادی نوشتن این اثر را به این زیبایی وبا این تاثیر گذاری تهنیت وشاد باش باید گفت وچشم به راه آثاردیگر ایشان هستیم وبرایش توفیق می خواهیم .


www.afghanistan.org/tv
***