هارون يوسفی

تورنتو در کالیفورنیا است

بنابر هدایت ريیس ما، همه کارمندان به اتاق مجلس رفتیم.

خود ريیس طبق معمول دیرتر وارد سالون شد. با آمدن او همه ساکت شدند. برای اولین بار تبسم بر لبانش که از کشیدن سیگار زیاد کبود شده بود ،دیده میشد. ولی می فهمیدی که در زیر آن تبسم قلابی، خشم و حسادت همیشه گی نهفته است. پشت میز جلسه ایستاد شد و بدون مقدمه گفت:

- خدمت شما عرض شود که در این اواخر، جلسات ادارهء ما به کلی خسته کن و یکنواخت شده است. هر نظر و پیشنهاد من بدون چون و چرا از سوی همهء شما تايید می گردد. به عقیده من جلسه بدون مباحثه و جدل- جلسه نیست... یکی از دوستانم که برای دوره کار آموزی به تورنتوی کالیفورنیا رفته بود میگفت که درآن جا اکثر جلسات با بحث و مناقشه شروع و با شور و هیجان بپایان میرسند.

من که در اخیر اتاق نشسته بودم از جایم بلند شده گفتم:

-  با اجازه ريیس باید گفت که تورنتو در کالیفورنیا نه، بلکه در کانادا قرار دارد
.

ريیس با همان تبسم با معنای خود خوب بطرفم خیره شد وگفت:

- چه قدر خوب، چه قدر به جا! به نظر من همین گونه جر و بحث ها است که جلسات را زنده میسازد. کسی در این مورد حرفی دارد؟

یکی از کارمندان که نمی دانم کی بود با صدای بلند گفت :

- بهتر است در این مورد از آقای احمد بپرسیم که تاره از سفر امریکا و کانادا برگشته است.

احمد بدون آن که کسی از او نظری بخواهد از صندلی بلند شد و گفت:

- مسافرتم به امریکا و کانادا مسافرت افسانوی و فراموش ناشدنی بود. مثل خواب بود. مثل خیال. انسان با دیدن آن سرزمین ها واقعاً گیچ می شود . جاده های بزرگ، ساختمانهای بلند و آسمانخراش های عظیم. از مغازه ها که چه عرض کنم! واقعاً خواب و خیال بود. خوب به خاطر دارم یکی از پنجشنبه ها با دوستم قایق سواری رفته بودم. قایق موازنه خود را از دست داد و من در آب افتادم. شما می دانید که من آب بازی را بلد نیستم. اگر آن جوان قد بلند سیاه پوست مرا نجات نمی داد حالا در این اتاق با شما یک جا نبودم. خلاصه این که من حرف ريیس  صاحب را تايید می کنم.

یکی از کارمندان دیگر از جا بلند شد و گفت:

- چندی پیش یکی از همسایه هایم میگفت که در اثر پیشرفت علم و تکنالوژی اکنون امکانات آن هست تا یک منطقه را به جای دیگر انتقال بدهند.  جای شک نیست که تورنتو را به کالیفورنیا برده باشند. بنأً من گفته ريیس صاحب عزیز مان را به کلی تايید می کنم.

صابر، یکی از همکاران دیگر ما بلند شد و گفت:

- باید به داشتن چنین ريیس آگاه افتخار کرد. ريیس  صاحب عزیز ما با وجود مشغولیت های فراوان اداری، جلسات متعدد و کار طاقت فرسا با کاروان علم و دانش و تکنالوژی جدید، یک جا گام بر میدارد و از هر گونه تحولات جغرافیایی و اقلیمی آگاهی عام و تام دارد. من شخصاً نظر او را به کلی تايید می کنم و به داشتن چنین گنجینهء پر از دانش و فهم افتخار می نمایم.

بعد از ختم جلسه، ريیس دستم را محکم فشرد و گفت:

- خوب شد واقعیت برایت روشن شد. من جلساتی را که در آن جر و بحث باشد خیلی دوست دارم.

***

برگشت به صفحهء « هارون يوسفی و طنازی هايش»