در تیلفون



بلی... عبدالجانی بچیم ، سلام! چه طور هستی قند پدر؟ ....کی ؟ بابیت استم . چه طور استی دل و جگر ؟ ..... کار های خانه گی ته کدی؟ .... آفرین ....... تو خو گل پدر استی . بچیم ، از خانه بیرون نه برآیی که گریپ آمده .... چی ؟ کتابخانه میری ؟ بالاپوش و کلایته بپوشی که هوا بسیار سرد است.

مادرت اس؟ .... گوشی ره برش بتی .... از ما و تو بامان خدا ..... بچیم باش که معاش خوده بگیرم برت می خرم ...... حالی گوشی ره مادرته بتی ......

فاطی جان سلام.... نی ، دیشو نشد که خانه بیایم ..... گفتم، دیشو نتانستم که خانه بیایم ..... همرای رفیق ها بند ماندم ..... یک بجه شو ، مجلس سکلید، یک و پانزده تیت و پرک شدیم..... مه ؟ مره از بین جوی یافتن . از ما بین جوی یافتند .... نی عزیزم .... جوی آب نداشت. نی عزیزم هموجه آرام بودم.... یک موتر سیکل سوار شریق مه ره ده جوی دید ..... نی ، آدرس مه چی می فامید؟

.. ... بیچاره مه ره ده دفتر پولیس برد...... موتر سیکل اش کجاوه داشت ...... ده سر راه سر مه ترپال موتر سایکله انداخته بود. نی عزیزم ....... در راه خنک نخوردم ... آرام بودم .... حتما در راه بسیار انسانیت کده ...... مه نفامیدم .... ها، صحیح و سلامت مه ره به دفتر پولیس رسانده بود.

بیچاره مامور پولیس همرای بسیار انسانیت کرد ..... همی که مه ره دید ، شناخت. دو دفعه دیگه هم دیده بود... مه ره زیر شاور گرفتن..... نی عزیزم ، تر نشدند .... کرتی و پیراهن مه کشیدن.... نی عزیزم ..... پتلون مه هم کشیدن ..... نکتاییم ده خانه رفیقم یادم رفته بود...... نی عزیزم، آرام بودم ..... می فامی فاطی جان ..... مامور صاحب پولیس کمپل خوده برم داد.....

حالی؟ حالی از همونجه گپ میزنم .....

راست می گی عزیزم ..... راست می گی ..... گفته بودم ...... گفته بودم که دگه ده دان نمی زنم ..... راست می گی ........ همرای رفیقا بند ماندم ........

راست میگی ....... ببی عزیزم، حالی وقتش نیس ..... باز ده خانه مفصل گپ می زنیم ...... راست

میگی ...... ده خانه، هرچی میگی، بگو...... حالی تیلفونه بند ننداز.....

راستی عزیزم، جلد دوم کتابه که گفته بودی پیدا کدم ....... اما، چاپ اولش اس ...... هان .... چاپ دومش بهتر اس ......

بر چاشت چی سرشته کدی؟ مرچ نندازی که او لادها ده سر امتحان ها گلون درد نشن..... خی خداحافظ عزیزم ....... اگه کسی تیلفون کد، بگو که جلسه داره.