احسان الله سلام

نمد مالی

خریداری

درسال های که دهنم بوی شیرمی داد وآموزگاردبیرستان هرروز با نرمی گوش هایم بازی می کرد، سال دوسه بار، بردرودیوارمکتب مان این شعاررا آویزان می دیدم:" خون بده، حیات بخر."

حالا که دهنم بوی کباب می دهد وچشمانم به مرض عین وغین گرفتارشده اند، بردرودیواردنیا، آن شعاررا بدین گونه می خوانم:" دالربده، وجدان بخر."

***

دزد بی معرفت

مردی را هنگام دزدی دستگیرکردندوباشنده گان محل زیرسم ولگدش گرفتند. رهروی ازآن جا می گذشت، با مشاهدۀ مراسم لگد شکم دلش شورید وصدا زد:

ـ اومردم! این بندۀ خدا چه گناه کرده که برروی شکمش اتن ملی می کنید؟

یکی ازلگد بازان، نفسک زنان گفت:

ـ ای چلپاسۀ بیخون درروزروشن مال مردمه دزدی کده....

رهگذرچون این ندا رابشنید، بدون پرس وجو به داخل جمعیت رفت وبرای کسب ثواب دودندان پیشروی دزد را شکستاند وبرسرش فریاد زد:

ـ خداشرماندۀ بی راکت! موترشیشه سیاه نداری؛ دریشی پلنگی نداری؛ جبهه وسازمان نداری؛ مصؤنیت سیاسی نداری؛ صادرات وواردات نداری؛ چرا شوق دزدی می کنی؟ بزنید این خس دزد بی واسطه را!

***

شوخی با هنرمند

ماتمزده یی با گذشتن ازهفت خوان بغل کشی، به نزد فرمانداری رفت وناله کنان گفت:

ـ به لحاظ خدا به دادم برسید، امروز صبح افراد مسلح ناشناس به خانه ام ریختند، داروندارم را روفتند وبردند....

فرماندارسرش راـ که ازغم مردم کل شده بودـ بلند کردوگفت:

ـ اوبابۀ بی خبر!ما به تو کمکی کرده نمی توانیم. برو به وزارت داخلۀ بریتانیا شکایت کن. تا جایی که ما خبرداریم، ناشناس هنرمند سرشناس، یک لوای مسلح پلنگی را درلندن ایجادکرده است ودوامدارافرادش را برای جنگ ودزدی به افغانستان می فرستد.

پایان