رسیدن به آسمایی :01.05.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :03.05.2008

منصور سایل شبآهنگ


گمان

باعقربه ی ساعتی ایستاده از آتش
می چرخی
وحشتزده !
حلقه ی بی امان ِ زمان
مجال ات نمی دهد
و تنگتر می کشدت
در چنبر خویش!
تا تو
ــــ که می دانی ازین حصار ِ شعله وردیوار
رهایی ات نیست ــــ
سراسیمه
نیش خلاص را
خود فرو کنی
در پیکر ِ خویش!
بی آنکه عقربی باشی
و گم شوی
آنچنان در غبار افسانه های فراموش شده
که انگار رؤیای تجسم نیافته ی هزار و یک شبی باشی
و شاید روزی
روزگاری
نسیم ِ آهی برخیزد
از اجاق ِ سینه ی گرمی
و خاکستر ِ بی زوال ِ خیال ات را
در خواب ِ زلال و نوشین ِ شبنمی بیآویزد
در انوشه ی خداوندی سپیده دمی .