رسیدن به آسمایی :05.06.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :06.06.2008
سيدضياءالحق سخا
در سایه سار سده
در جِنت جنيني
بخرام
كه :
باهفت طبل ِ تجربه
رقصيده ام .
آه حتا كه برميآري
هُشدار !
مبادا آنكه
‹ چيني خاموشي
تــَرَك بردارد ›.
واگر
آتش اين داغستان
هيچ گرميت نداد
روي كن ، سوي ‹ اجاق لاله›
مصلحت محتاطيست .
خيلي محتاط
كه هر بيشه
نه خالي است .
كه شغالي شايد باشد آنجا.
مصلحت ، محتاطيست.
واگر انديشه
ازحدودِ معمول
فوراني كرد ، آنرا
تاجي از خار ملامت برسر
بربلنداي قناعت
كن مصلوب :
من
چارتا پيراهن
بيشتر پوشيدم
هفت طبل ِ شگفت را
رقصيده ام :
1-
پرواز
رقص پوقانه ايست
بركلك باد
وآزادي
هذيانهاي گنگ زنداني
( توله ي تازه بالغي را ديدم
پاي سروي آزاد
ميشا ...)
2-
بالاي بام ؟!
آري كه هوا مطلوبست
اما
نردبان تو – قلم –
كوتاهست
پايين شو
تفسير واژه نامه ي رفعت
( هفتاد من
مثنوي ي
معنوي ي
مولوي ي بلخ ) را
خود در اِزاي نسخه ي سودا
به عطاري بخش .
درسايه سار قرن بياساي
با دخل و
مطبخ و
مبرز
- اين مثلث تامين -
يارشو
تا هيچكس بـِنگويد
پشت چشم تو ابروست .
3-
‹‹ پيران
سخن به تجربه گفتند ››
با هفت طبل تجربه رقصيده ام
بشنو:
ازميانه ي مسلخ
- متن سرخ فاجعه ها- هم كه بگذري
دا مانت را
باانگشتهاي كرخت
بالا كش
دادخواهي را
سنگ بر شيشه ها
هرگز :
كه يكروز عاقبت
در فرصتي به آيين
عفو ِ بين الملل قساوت را
- تلويحا -
تقبيح ميكند!
4-
من چارتا پيراهن
بيشتر پوشيدم.
برشط ِ خون
شنا كن
و بر ساحل بيحالي
حمام آفتاب
وخيلي محتاط
ديده ازحيله ي غواص ها بدزد.
بال نگاه را حتما
بارشته هاي محكم اغماض
پيچ ده .
حجم ِ قطور ِ دفتر ِ ناموس و ننگ را
در هاي و هوي غارت
بالش كن .
درسايه سار قرن ، بياساي.
من
چارتا پيراهن
بيشتر پوشيدم .
من
چارتا پيراهن
بيشتر پوشيدم