رسیدن به آسمایی :21.05.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :22.05.2008

منصور سایل شبآهنگ

جز دستهای خودمان

دستی که مرهم آرد بر زخمهـــای ما کو ؟
وین بند را گشاید از دست و پای ما، کو ؟
دستی که مرهم آرد بر زخمــها ، نمک نه
دستی که کوشد از جان بهر شفای ما ، کو؟
دستی که دست گیرد ما را ، اگر فتادیم
در کوره راه پیری گردد عصای ما کو ؟
دستی که چاه و چاقو در راهی ما نکارد
دستی که سنگ ننهد در پیش پای ما کو؟
دستی کز آستینش ماری نه سر برآرد
دستی که دسته سازد گل را برای ما، کو؟
دستی که او نه دوزد چشمش به جیب ِ خالی
دستی که او نه دزدد کهنه قبای ما کو؟
دستی که دست ِ دشمن همدست خود نخواهد
با دشمنان نباشد فن اش : فنای ما ، کو؟
دستی که ریشه ها را از بیخ و بن نبُــّرد
آتش فرونریزد در شاخه های ما ، کو؟
دستی که نام ما را بدنام تر نسازد!
با خون فرونشوید رنگ ِ صفای ما کو؟
دستی که کودکان را آینده یی ببخشد
روشن چو اختران ِ امید های ما ، کو؟
دستی که حس ِ گرمش از دوستی بگوید
دستی که بود و ماند دردآشنای ما ، کو؟
دستی که زنده گی را شیرین کند هنروار
وز جهل و کین نخواهد دیگر عزای ما، کو ؟
دستی که پرده گیرد آز آسمان ِ تاریک
تا باز برفروزد صبح ِ صدای ما کو؟
دستی که موسیقی را در جویبار ریزد
تا سبزتر برقصیم ، بانگ ِ رسای ما کو ؟
دستی که دست کوبد در شادمانیی ما
دستی که خوش نوازد نای و نوای ما کو ؟
دستی که مشت سازد انگشت های ما را
زین بیشتر نسازد ازهم جدای ما ، کو ؟
این دست،آی ای دوست،دست ِ محبت ِ تست
جز دستهای خودمان ، دستی برای ما کو؟
>><<
عمریست زنده سوزیم در دوزخ ِ خرافات
ای روشنیی دانش ! دست ِ خدای ما کو؟
گر دیرتر بجنبیم ، چیزی نماند از ما
تاریخ هم نگوید : گمگشته های ما کو ؟

جنوری 1999
مونشن آلمان