رسیدن به آسمایی: 28.06.2010 ؛ نشر در آسمایی: 29.06.2010

سمیع رفیع

به نام آن که جان را فکرت آموخت

مرور و نگرشی بر کتاب « گزیده ی رباعیات و ابیات بیدلانه» 

به اهتمام  عبید صافی

 

در این روز ها، با توجه به نیاز مبرمی که در کشور عزیز ما به پژوهش و تحقیقات علمی و ادبی احساس می شود،  اگر خواسته باشیم  با داشته های ادبی، علمی و تاریخی زبان و ادبیات خود،  ملت سربلند و روی پای خود ایستاد باشیم، باید دامنه های تحقیق و پژوهش را گسترش بخشیده به اهمیت آن توجه خاص داشته باشیم. در مجموع بکوشیم تا فرهنگ کتاب و مطالعه و نوشتن را جزء عادات زندگی خود بسازیم. این بزرگ ترین سعادتی است که نصیب یک ملت خواهد شد و من این موهبت و نعمت والا را از صمیم قلب برای ملت ستمدیده ی ما که به آن سخت نیاز دارد، از خداوند یکتا تمنا می کنم.

تا کنون  بسیاری از نسخه های چاپ شده از دیوان بیدل را که این حقیر مطالعه کرده است، قانون درست نویسی در آن ها به خوبی مراعات نشده و ازین رو خواننده ی با ذوق، از التذاذ لازمی که همانا درک حقیقی کلمات با آن چه که گوینده اراده کرده است، بی بهره مانده.

صاحب نظران «خواندن» را این گونه تعریف می کنند:

خواندن، یعنی گرفتن و اخذ آن چه که نویسنده قصد بیان آن را داشته باشد و یا به عبارت دیگر، جذب و درک کلمات نوشته شده. این تعریف «خواندن» است. حالا  اگر درست نوشته نشود، چه گونه کلمات  جذب و درک شوند؟ و چه گونه به آن چه که گوینده اراده کرده است، با غلط نویسی به آن ملتفت خواهیم شد؟

کلام بیدل، در ذات خود با پیچ و خم و صور های خیال انگیزش و با آن ترکیبات ناب که خاصه تراوش افکار و طبع دراک وی است، به قدر کافی خواننده ی ژرف نگر را به تعمق وامی دارد تا با غواصیی خستگی ناپذیر از بحر بیکران بیدل، دّر های ثمین معرفت را به دست بیاورد، و از سوی دیگر، اگر این کلام آب دار، درست نوشته نشود، آن وقت حتی خواننده ی علاقه مند هم به ندرت می تواند تصویر دقیقی به وسیله ی همه ی کلمات و لغات را در مغز خود مجسم کند و  همین دلیل در اول باعث می شود تا کسی با آثار بیدل روبرو نگردد. 

ابوالمعانی بیدل، معنی را در قالب معنی، یعنی معارف خود را و موضوعی را که قابل نوشتن دانسته، در کلمات با هنرمندیی تام بیان نموده و وظیفه ی خود را به خوبی انجام داده است. نقش بزرگ این کلمات در آثار بیدل با درست نوشتن قابل درک و محسوس است.

بیدل والاگهر، دسترسی به مفاهیم عالی و مطالب جالب داشته و توانسته معنیی بدیع را با صورت جمیل و جامه ی فاخر همراه سازد، اما اگر این معانیی بکر، با درست نویسی همراه نباشد، فاقد زیبایی و کمال خواهد بود.

با ارزش دادن به این ماهیت، بیدل نیز درست نوشتن و درست خواندن را همواره به نزدیکان و هم صحبتان خود توصیه می کرد و هرگاه کسی از وی غزلی یا بیتی را طلب می کرد، خودش به دست خود می نوشت و نمی گذاشت کلام آهنگین وی توسط دیگران با غلط نویسی خیال خواب راحت گردد. هر گاه ما آگاهانه به چاپ کتابی مبادرت ورزیم که در آن درست نویسی مراعات نشده، ، آنگاه به جای ثواب روح بیدل والاگهر را عذاب کرده ایم و این نشان می دهد که ما ارادت قلبی به کلام ملکوتی وی نداریم. 

 بیدل، در همه مجالس شعر، در آغاز ، خودش شعر می خواند و طریق درست خواندن شعر را به دیگران می آموخت و به درست نوشتن و درست خواندن تاکید می کرد. یکی از دلایل کندخوانی ما از آثار نظم و نثر بیدل، عدم رعایت درست نویسی است که هنگام نوشتن و تایپ،  مراعات نمی شود. ما مجبوریم که بار بار جمله ی و یا بیتی از بیدل را بخوانیم تا بفهمیم که بیدل معنی آفرین چه اراده کرده است و آن هم وقتی به ما میسر می گردد، زمانی که همان نثر  یا نظم را با شکل درست آن بنویسیم.

بودن و یا نبودن کسره ی اضافه، یا بودن و یا نبودن پسوند یای نکره با اسم معنی، و موارد دیگری، جمله و بیت را در هر دو حالت معنی دار می کند، اما معنیی که کاملأ از هم متفاوت است. شاید در بعضی موارد مشکل خواندن پیش نیاید، ولی صد درصد مشکل معنایی اتفاق می افتد. 

..........................................................

در مورد صحافی و کیفیت چاپ کتاب:

انتشارات بامیان را به سرپرستی جناب عارف عزیز به همه دوستداران کتاب توصیه می کنم. چاپ این کتاب بسیار زیبا، ساده و نوعیت کاغذ آن بسیار عالیست.

..........................................................

جایی که بیان یک واقعیت می تواند مفید باشد، اگر تواضع کنیم و نگوییم، در حقیقت ریا کرده ایم. بنابر این نظر خود را بی روی و ریا  ابراز نموده، به این نمونه های اندک اشاره می کنم که در کتاب « گزیده ی رباعیات و ابیات بیدلانه»، در بخش رباعیات،  درست نویسی مراعات نشده:

صفحه ی 36

از صحبت هر که برده ئی بوی نصیب  « برده ای »

صفحه ی 37

هر گه مژه بسته ئی چه خواهی دیدن  « بسته ای »

ور چشم گشوده ئی نگه بیرونست   « گشوده ای »

.....................

فاصله ی بیشتر میان کلمات واحد

« بی    اثر     یست » ، «بی اثریست»، «  پر    یست »، « پریست»، «  سفر     یست »، «سفریست» صفحه ی 38 و این گونه کلمات با فاصله های بیحد که هنگام خوانش دوچار سکتگی و مکث می شود، بیشتر در رباعیات چشمگیر است.  

.......................................

صفحه ی 43

بی عرض شمردن عدد بی معنی است    ــ   آحاد و  الوف و ده و صد بی معنی است

آنجا که نقاب نیست ما نیز نه ایم     ــ    معنی بی لفظ چون شود نیمی معنی است

درست آن : « معنیست »  استفاده از « یای معروف »

صفحه ی 45

(بیدل)گـرذوق مخمـــل وسنجا بیست         درسایۀ دیـــوار قنـــاعت خوابیست      

خون  عزت بر در هــــر سفـلــه مریز        گرحرص شـــودتشنـه حیاهم آبیست

درست آن :  « سنجابی ست » « خوابی ست » « آبی ست » استفاده از « یای مجهول »

صفحه ی 46

جهدسخنت سربسرآفت کـــوشیست          نی زیرلبی راحــت ونـی سرگوشیست

بـادل گفتم کــه دادت از امن سراغ            فرمودآنکس کــه نـام اوخــاموشیست

رعایت قواعد جدا نویسی، یا انفصال با یای معروف.

درین رباعی یای معروف درست نوشته شده، اما قواعد انفصال در دو مورد رعایت نشده« به سر ، آن کس »

در مجموع قواعد انفصال و اتصال در همه موارد درین کتاب تنها بخش رباعیات، مراعات نشده که از مثال های بیشتر منصرف می شوم.

شاید نزد بیشتر کسان این سئوال مطرح شود که چرا در یک رباعی  « سنجابی ست و خوابی ست» درست است و در رباعیی دیگر «کوشیست وگوشیست و خاموشیست»؟  این قواعد که تاثیر بالای معنی کلام دارد، با تأسف در بیشتر موارد مراعات نشده.

در این دو رباعی دو نوع «ی» به کار برده شده، یکی «یای معروف» که پُر خوانده می شود، چون حرکت ماقبل «یای» کسره خالص است، و دیگری « یای مجهول » که حرکت ماقبل کسره ی آن خالص نیست و پُر خوانده نمی شود. کلمات مثل: « تیر  و تقدیر، پر خوانده می شود و کلمات مثل: تیغ و دریغ  پُر خوانده نمی شود» .

 «یای معروف» سنگین تلفظ می شود، مانند، کوشیست و خاموشیست و «یای« مجهول برعکس، مانند، خوابی ست و آبی ست.

از روی درست نوشتن و تفکیک میان هر دو، تلفظ آن ها مشخص می شود و هم چنان هر یک معنیی جداگانه دارد. یک مثال می آوریم تا خوبتر فهمیده شود: « شاهنامه کتابی ست که من تا هنوز نخوانده ام». یعنی، شاهنامه از جمله ی کتاب های است که من تا هنوز نخوانده ام.  و « این حرف هایی شما همه کتابیست». یعنی، حرف های شما همه در کتاب ها نوشته شده و شما از چیز های حرف می زنید که در کتاب ها نیز از آن سخن رفته است.

سر هم نویسی و واژه های مستقل را در بطن دیگر واژه ها پنهان کردن، نه تنها از زیبایی کلمات می کاهد، بلکه خواننده هنگام خوانش دوچار اشتباه می شود.  از جمله کلمه ی « است » مستقل است و باید جدا نوشته شود. مثال: صفحه ی 50

عید آمده هر کس پی کار خویشست    می نازد اگر غنی و گر درویشست

من بی تو به حال خود نظر ها کردم      دیدم که هنوزم رمضان در پیشست

درین جا باید کلمه ی « است » مستقل نوشته شود مانند: « خویش است، درویش است، پیش است » .

اسم ‌هایی که به صورت مستقل در خارج از ذهن وجود دارند و محسوس و قابل دیدن هستند، به آنها اسم ذات می‌گویند، مانند : گل، میز، درخت، برگ، دختر و اسم‌ هایی که به صورت مستقل در خارج از ذهن وجود ندارند و وابسته به حضور دیگری هستند، اسم معنی می‌گویند، مانند : زیبایی، زشتی، حیرانی، روشنایی، تاریکی و هستی.

اسمای معنی را با « یای نکره» به گونه های مختلف می نویسند، مانند: « هستی یی، هستیء، هستیی، هستی  ِ » و اما آن گونه که هنگام تلفظ سهولت ایجاد می کند، این نوع آن را می پسندند: « هستیی ، معنیی، حیرانیی »

از  لغت نامه ی دهخدا نیز دو مثال می آوریم:

بانی خشکیی و قابل نم    ــ   پدر عیسیی و مرکب جم  « سنایی»

.................

ناگهانی جولقییی می گذشت  ــ  با سر بی مو چو پشت طاس و طشت   « مولانا » 

.................

در کتاب گزیده ی رباعیات، این قاعده اصلأ استفاده نشده و یا تنها در چند موارد با یک همزه چشم گیر است، عدم درست نویسی اسمای معنی با یای نکره در گزیده ی رباعیات  هنگام خوانش سکتگی  ایجاد می کند.

مثال:

ای معنیء تو منزه از هر صورت  ..  « صفحه ی 39 » درست آن « معنیی »

بر معنیء خویش فهم نگماری چند  ..   « صفحه ی 59»

پیش از تو برون عالم شبه و شک  ــ  آسودگی ای داشت چه مُلک و چه مَلک  « صفحه ی 71 »

از وهم تعینت به تعداد آشفت  ــ  هفت و شش و پنج و چار و سه و دو و یک

در همین صفحه حتی به یک رباعی برمی خوریم که اصلا استفاده ی « یا» با هیچ اصولی سر نمی خورد:

هر سانحه ئی که شد به افسانه دلیل ..

و این چند مثال دیگر:

بیدل نه  ئی آگاه دلت خانهء کیست  ..  صفحه ی 44

بیدل دل شوق پیشه  ئی داشت، چه شد؟  ــ  تخم تب و تاب، ریشه  ئی داشت چه شد؟

کس نیست سراغ غنچه از گل پرسد   ــ  کاین طاق شکسته شیشه  ئی داشت چه شد؟   صفحه ی 59

هر زمزمه   ئی  پیام سازی دارد   ..   صفحه ی 65

بر هر معموره  ئی   که کردیم گذر ..  صفحه ی  69

در گزیده ی رباعیات، درست نویسی «ی» مراعات نشده، و به اشکال مختلف چشم گیر است مثل: « ء ، ی، یی، ای، ئی » که هرکدام در جای خودش استفاده نشده.

از اشتباهات تایپی  مانند: بجای نصیب ، نصب  تایپ شده ص 61  می گذریم.

......................................................................

 

در مورد بخش بیشتر  کتاب « ابیات بیدلانه» :

 

درین بخش کتاب از صفحه 81 الی 397 ختم کتاب، در همه موارد اصول درست نویسی مراعات شده :

  1. قواعد همزه در زبان دری
  2. کاربرد درست از انواع «ی» در زبان دری
  3. کاربرد درست «یای تنکیر» با اسم معنی
  4. واژه های مرکب که از دو اسم، اسم و صفت و اسم و فعل ساخته می شود.
  5. واژه ها با پیشاوند و پساوند ها.
  6. شیوه ی نگارش درست واژه ها با علایم و ادات استفهام، نفی، جمع و صفات تفضیلی و عالی.
  7. مشخص ساختن همزه «ء» با «ی» در زبان دری، ضمایر اشاره، مانند: «این» و «آن» حروف مانند: «چه» ، «که» و «می، بی و همی» ، جدا و یا سرهم نویسیی حرف اضافه «به»، و  واژه ی «هیچ».
  8. تعین حد واژه های جداگانه و مرکب.

....................................................................

این هم ابیات بیدلانه که در آن درست نویسی به خوبی مراعات شده:

 

بیدل چه توان کرد به محرومیی قسمت  « ص 305»

درین مکتب تحیر خوان خط دستیی خویشم   « ص  344»

پشتیی بنیاد اقبالی ست در دست ردم  

بیدل نکند موج گهر شوخیی جولان    « ص 345 »

بیدل از نور نظر صافیی دل مستغنیست   « ص 374»

هزار انجام طی کرده ست این آغاز گردیدن   « ص 352»

تیغ بر کف ایستاده ست، صرصر اجل بیدل    « ص 364»

می کشم عمری ست بیدل خچلت نشو نما      « ص 368»

ز تحریک نفس عمری ست بیدل در نظر دارم  « ص 377»

پیشانیی شکسته و دوش خمیده ی                  « ص 394»

بسته ای بیدل اگر بر خود زبان مدعی         « ص 386»

عقربی را می توانم گفت بی دم کرده ای

..........................................................................

درین کتاب، به دو گونه نگارش و ویراستاری  برمی خوریم که یکی متعلق به گزیده ی رباعیات است و دیگری به ابیات بیدلانه. از تمام قواعد درست نویسی که در بالا نام بردیم در ابیات بیدلانه مدنظر گرفته شده، اما در گزیده ی رباعیات  و مقدمه ها اصلأ خبری از آن نیست.

با کمال ادب و احترام از جناب مهتمم این کتاب، دوست والااندیش خود، آقای عبید صافی می پرسم که این نسخه ی ابیات بیدلانه را از کجا به دست آورده اند و کدام مرجع در اختیار شان گذاشته ؟؟

در فرجام برای دوست عزیز، جناب عبید صافی، قوت گرمروی بیشتر را در راستای چاپ  آثار ابوالمعانی بیدل، از آفریدگار هستی تمنا می کنم .

 

سمیع رفیع، آلمان