رسیدن به آسمایی : 26 . 11 . 2008؛ تاریخ نشر در آسمایی : 26 . 11 . 2008

 جاوید فرهاد  

نگرشی در مورد یک بیت

 

 

نگرش در باره ی یک بیت را ، پس از خواندن خود بیت آغاز می کنم:

" نبری گمان که یعنی به خدا رسیده باشی

توز خود نرفته بیرون، به کجا رسیده باشی " (بیدل)

 

 به تعبیر روشن ، مفهوم  بیت را این گونه می توان فشرده ارایه کرد : انسانی که در گرو تعلقات خودی ( نفس اماره) باشد ، هرگز به مرحله ی وصل ( رسیدن) به خدا نمی رسد ، زیرا نخستین اصلی که به فلسفه ی وصل به خداوند می انجامد ، از خود بیرون رفتن ، یعنی ترک خودی است . پس با توجه به عدم ترک تعلقات خودی که منجر به ایجاد فاصله و سد در برابر رسیدن انسان به خدا می شود ، گمان رسیدن به خداوند ، گمان خطاست .

 

با وصف آن که این تعبیر ، تفسیر ساده یی از مفهوم این بیت است ، اما نگرشی که در این ساده گی ژرف ، قابل تامل است ، مساله ی ، " از خود برون رفتن " انسان یا به تعبیر ساده: ترک تعلقات خودی ( نفس) برای رسیدن به خداوند است .

از خود برون رفتن یعنی چه ؟

 

همان گونه که در نخست گفته شد ، بیرون رفتن از حوزه ی تعلقات خودی ، به معنی دریدن پرده های حجاب نفس است که انسان در فرایند رسیدن به مرحله ی وصل با خدا ، آن ها را می درد تا با نوعی بی خودی، به اصل وصل ، دست یابد .

 

" خود" یا " خودی" مساوی به نفس است که انسان را در حوزه ی تعلقات فردی و نفسانی اش محصورمی سازد و در واقع سدی می شود برای رسیدن به خداوند .

 

درگیر و دار تعلقات "نفس" و علاقه ی مفرط انسان برای رسیدن به خداوند ، انسان آگاه مانند " حافظ" برخود نهیب می زند که :

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست "

توخود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز"

 

بی شبهه " بیدل" با تاکید بر مساله از میان برداشتن این " حجاب خودی"، بر این نکته اشاره می کند که عالم " خود" ( کثرت الوجود) زمانی می تواند به اصل " وحدت الوجود" (خداوند) یکی شود که از جهان " کثرت" ( خود) بیرون شده باشد ، زیرا در نگرش عرفان وحدت الوجودی بیدل، " دویی" و " دوگانگی" جاندارد و وحدت الوجود جز " هستی مطلق" و " قدرت مطلق" نیست .

 

نگرش مفهومی بیدل در این بیت ( نبری گمان که یعنی به خدارسیده باشی ) اشاره ای است به کسانی که بدون بیرون رفتن ازتعلقات خودی (نفس) گمان می برند به خدا رسیده اند و این گمان ، تصور کذبی است که آنان را فریفته است .

 

ویژه گی نگرش مفهومی بیدل در این بیت آن است که وی تنها به انتقاد صرف از مساله ی " گمان کذب" در جهان " کثرت" نمی پردازد ، بل با نوعی اشاره ی  انتقادی ، راه بیرون رفتن از حصار نفس و تعلقات " خودی" را برای انسان ، نشان می دهد و تنها به انتقاد و نظاره، بسنده نمی کند.