رسیدن: نشر : 06.03.2014 ؛ نشر : 08.03.2014
اکبر کر گر
جنبش روشانی و مقام زنان *
جنبش روشانی(١٥٥٠- ١٦٣٠ میلادی) به حیث یک جریان عصیانگر در برابر سنن و میرات های کهنه در مورد زنان هم بی تفاوت نماند، بل در این زمینه هم موقف مشخص و روشن داشت .
زمانی که روش روشانیان در مورد زنان را مورد توجه قرار دهیم و از سوی دیگر اتهامات آخوند درویزه را به حیث مخالف سرسخت بایزید روشان بخوانیم ، بیخی روشن میشود که بایزید روشان با شهامت کامل گام هایی در مورد آزادی و احترام به محقوق و مقام اجتماعی زنان برداشته است.
در این جا روشن ساختن دو نکته لازمی است : اول این که آخوند درویزه و متعصبان دیگر مذهبی در مورد روشانیان چی فکر میکنند و نکته ی دوم این که خود بایزد روشان و پیروانش برای زنان چی موقف و ارزش اجتماعیی را قایل بودند. این دو دیدگاه با هم اختلاف بنیادی دارند .
آخوند درویزه در شمار اتهامات بر روشانیان مینویسد : « زهی سفاهت این مردم که شخص با زنان بیگانگان تنها در خلوت نشیند و زنان را خلیفه سازد و صاحب دعوت نموده شهر به شهر بانواع حیله آراسته بگرداند به قصد آن که جمیع لوندان و شهوت پرستان محض از برای شهوت تبعیت او را خواهد گرفت. ( تذکره الابرار و الاشرار ،صفحه ی ۱۴۸)
در واقع خود پیر روشان آماج این اتهام آخوند درویزه است که او چند سطر پیشتر وی را «پیر تاریک» مینمامد و سپس اندیشه ها و مواضع وی را میکوبد و رد میکند . و اما ، همین اتهامنامه ی آخوند درویزه نشان میدهد که روشانیان و یا بایزید روشان برای زنان مقام خلافت را هم قایل بود. این نکته یی است که آخوند درویزه در چند جا آن را تذکر میدهد . درویزه در جای دیگری مینویسد : «روزی یکی از اصحاب و احباب این فقیر در « مجلس او حاضر آمده دید که با جمعی زنان متمردان نشسته ، گفت: ای ملعون شنیدم که شما هر کدام از اتباع خود را به مرتبه ی منصور حلاج رسانیده اید و از عدد برگ درختان و ریگ بیابان آگاه گردانیده اید؟ گفت آری...» ( تذکره الابرار و الاشرار ،صفحه ی ۱۴۸)
آخوند درویزه با زبان بسیار بیباک و پوچ این تهمت را میبندد که گویا پیر روشان بدون آن که طهارت داشته باشد در مسجد نماز میخواند . درویزه مینویسد که گویا شبی در هشنغر یکجا با پیر روشان مهمان بوده است و با تظاهر ادعا میکند که گویا عادت داشته است که شب ها تا سحر بیدار بماند و گویا آن شب هم بیدار بوده تا تحقیق کند و گرچی در اتاق خواب میان شان پرده ی نازیکی بوده و اما آخوند درویزه فهمیده که بایزد تمام شب با همسر خود بوده و پگاه که از خواب برخاسته لباس پوشیده و بدون غسل و وضو به مسجد رفته « بعد ، اتباع او در رسیده و به نماز بامدا مشغول گشتند و این فقیر تنها نماز به جا آورد» . ( تذکره الابرار و الاشرار ، صفحه ی ۱۵۰)
از یک سو قایل شدن درجه ی خلافت برای زنان و از سوی دیگر اتهام این که پیر روشان گویا در حالت جنابت نماز ادا میکرده است و اتهامات دیگری از این قبیل ، این پرسش و شک و تردید را مطرح میسازد که آیا آخوند درویزه واقعن با پیر روشان چنان نزدیک بوده که در اتاق خوابش و در حالی که با همسرش یکجا بوده در پس یک پرده ی نازک تمام شب را به سر برد ؟!
و اما در این شکی نیست که پیر روشان شخصیت عصیانگر و عنعنه شکن بود . او طرفدار حقوق و آزادیهای زنان بود که بعدن بر آن روشنی خواهیم انداخت ؛ و اما در این نیز شکی نیست که او هم انسان بود و از خوی و بوی آدمی بری نه بود .
در این نیز شک نیست که پیر روشان برای توسعه ی ساحه ی نفوذ خود از نقش زنان غافل نه بود . به صورت مثال زمانی که میرزا حکیم به او اجازه داد تا به پیشاور برود « پس از آن تحریک خود را در مهمندزو(هشنغر) آغاز کرد . زمانی که آنان در این امر اخلاص خود شان را نشان دادند ، این اخلاص چنان بر وی اثر نهاد که هم خود در آن جا ازدواج کرد و هم به پسرانش و نیز یک دخترش از آن جا همسر گرفت . ( رساله ی محمد شفیع صفحه ی ۲۴)
محمد شفیع در رساله ی معروف خود بر اساس متون مستند این را هم متذکر میشود که وقتی « پیر بابا ( و به متابعت از وی)آخوند درویزه صاحب دیدند که این یک نوع پیری است که به فرقه های کبروی ، چشتی ، سهروردی ، شطاری ، حلاجی و غیره سلسله های مشهور رابطه و تعلق نه دارد و زنان را هم صاحب حق خلافت میداند و از سماع و مزامیر هم پرهیز نه میکند ، پس متابعت از چنین پیری را خلل در دین دانستند » ( مقاله ی عبدالقدوس قاسمی ، صفحه ی ۶۸)
به این ترتیب مولانا عبدالقدوس قاسمی اتهامات آخوند درویزه بر بایزید را به ترتیب شمرده و در فهرست طولانی کفر و الحادش در پره گراف دهم مینویسد : « در میان مریدان و خلفای او زنان هم شامل بودند و هدف او از شمول زنان صرف این بود تا برای عوام نمایشو سرگرمی برپا کند و به این وسیله آنان را به دور خود گرد بیاورد» ( مقاله ی عبدالقدوس قاسمی ، صفحه ی ۷۵)
آن چی که آمد در واقع یک رخ سکه است . و اما واقعیت این است که در جنبش روشانیان در عرصه های سیاسی ، فرهنگی و مذهبی شخصیت های مهم زنانه مانند بی بی شمسو ، بی بی علایی ، بی بی کمال خاتون ، بسی ، روشانی و دیگران را میبینیم که نه میتواند نقش آنان را در این جنبش نادیده گرفت . در این جا به گونه ی کوتاه از چند بانوی مشهور روشانی یادآوری میکنیم :
بی بی شمسو روشانی
بی بی شمسو روشانی همسر بایزید روشان بود . زمانی که پیر روشان مبارزه اش را علیه دولت گورگانی آغاز کرد ، همسرش نیز یار و رفیق راهش بود . او بیشتر در منطقه ی اشنغر اقامت داشت .
پس از مرگ بایزید روشان ، زمانی که کنار دریای اتک (نام اصلی و قدیمی این دریا اباسین است که معنایش دریای پدری میباشد) در جنگ سختی با طرفداران دولت گورگانی سه پسرش - شیخ عمر ، خیرالدین و نورالدین - کشته شدند و دشمنان سرها و دست های آنان را بریده و به وی فرستادند تا روحیه و استواری اش را بشکنند ، بی بی شمسو سر هر سه را بوسید و گفت : « رحمت بر شما که پایمردی کردید و در راه حق رفتید» . کشته شدن پسران عزمش را متزلزل نه ساخت ، بل زمانی که جلال الدین روشانی به تیرا آمد ، بی بی شمسو همراهش بود و مردم را به ادامه ی مبارزه فراخواند .
علایی روشانی
علایی روشانی دختر جلال الدین روشانی و نوه ی پیر روشان بود و همسر احداد پسر ارشد شیخ عمر (برادر بزرگ جلال الدین ) . پس از آن که احداد مرد و جنگ پایان یافت ، امپراتور گورگانی هند وی را با برادران و سایر اعضای خانواده اش به هندوستان برد . گفته شده است که علایی روشانی وصیت کرده بود تا پس از مرگ جسدش را به تیرا برده و در کنار همسرش به خاک بسپارند .
حالنامه مینویسد : « خانم علایی زن بسیار عالم و دانا بود . کتاب های «خیرالبیان» و «مقصود المومنین» را خوانده و با تفسیر میدانست . او به سخاوت شهرت داشت و بر نیازمندان بسیار مهربان بود
او به همسر خود احداد و پسرش عبدالقادر در میدان جنگ و مبارزه مشاورات سودمند میداد »
حالنامه و متون اصلی دیگر در مورد نقش زنان در جنبش روشانی واقعیت های زیادی را ثبت کرده اند . در این آثار همچنان آمده است که وقتی مخالفان جنبش روشانی خانه ی احداد را محاصره کردند ، در قلعه تنها یکی از دختران احداد باقی مانده بود ، او برای این که زنده به دست دشمنان نیفتد ، از بالای قلعه خود را پرتاب کرد و کشته شد .
پابندی بر اعتقاد روشانی حتا در شرایط دشوار از شمار مشخصات شخصیت ها و اعضای این جنبش بود . بانو بسی یکی از نمونه های چنین پابندی فداکارانه و جسورانه است . زمانی که لشکر بزرگ روشانیان به دست جلال الدین اکبر امپراتور گورگانی هند درهم شکست ، وی اسرا را گرد آورده و از هر یک آنان پرسش به عمل میاورد . در آخر نوبت بسی رسید : « آخر زنی بود از قبیله ی خلیل که بسی نام داشت . او را پرسید که شما از کدام قبیله اید ، بسی جواب داد که من روشانی ام، پادشاه فرمود که من میدانم تو روشانی استی ، اما میپرسم از کدام قبیله اید. گفت : قبیله ی من روشانی اند ، دیگر قوم و قبیله ندارم . پادشاه بسیار خوشحال شد ، گفت قوم تو روشانی باشد » . ( علی محمد مخلص ،حالنامه ،صفحه ی ۴۳۸ )
زنان روشانی در مراسم و مجالس دینی یک جا با مردان اشتراک میورزیدند به خیرالبیان و مقصود المونین گوش میدادند و خود نیز در وعظ ، تبلیغ و دعوت فعالانه سهم میگرفتند .
سهم و مقام زنان در جنبش روشانی و نقشی که آنان ایفا میکردند ، به خصوص با توجه به شرایط آن زمان یک سرکشی و عصیان علنی در برابر نظام و عنعنات و رسوم حاکم آن وقت بود .
طوری که گفته شد در جنبش روشانی زن بودن مانعی در راه ارتقا در عالیترین مقامات مذهبی به شمار نه میرفت و زن میتوانست تا مقام خلافت هم برسد . به این ترتیب میتوان گفت که اتهامات آخوند درویزه ناشی از برداشت متحجرانه وی از دین و اندیشه و روش روشانیان در مورد تساوی حقوق مرد و زن واکنش و عصیان در برابر نظام غیر عادلانه ی حاکم آن وقت بود .
---
* برگفته از صفحات ۲۲۷- ۲۳۵ کتاب ... «په حالنامه کې دبايزيد روشان عرفاني اوفلسفي څېره» ، ليکوال اوڅيژرونکې اکبر کر گر ،ترجمه ی دری متن بالا از حمید عبیدی