رسیدن: 19.07.2012 ؛ نشر : 24.07.2012
رفعت حسینی
نور را
باور کنیم
شب که می بارد و می بارد باران
می گوید
قصه های غم و تنهایی آدم ها را
در گوشِ زمین .
***
شب که می بارد و می بارد باران
می توان نیز شنید :
زندگی را نکشیم
نور و سبزی و طراوت را
باور بکنیم
و مقدس شمریم
هرچه از جنسِ بهار است .
***
با تماشای تنِ پنجره های باز
دیده و خاطرآزردۀ خود را
روشن گردانیم
پیشِ بخشنده گی گرمِ نگاهِ خورشید
با دلِ صادق و بایسته
زانو بزنیم
با سخاوت باشیم
وبه هر خانه بشارتکده یی بر پا سازیم
و حضورِ ستمِ اشکی را
که به مهمانی ناخواندۀ چشمی می آید
به تماشای نبودن ببریم
در شفافیتِ زیبایی لبخندۀ هر کودک
زندگی را به نیایش بنشینیم
زندگی را نکشیم .
***
زندگی را نکشیم
روی هر برگ
روی هر سنگ
روی هر قطرۀ باران
روی دریا بنویسیم :
زندگی را نکشید !
کابل ،
سیزده شصت و یک خورشیدی
برگرفته از دفتر:
« تصویر صدا»