رسیدن: 08.12.2012 ؛ نشر : 09.12.2012

نشر مطابق نسخه رسیده و بدون ویرایش املایی

 

دکتور حشمت حسینی   

                                         

«آدمی هم پیش از آن کادم شود بوزینه بود»

 

چند نکته به ارتباط  نبشته ی آقای روغ

 

بعد از گذشت چند روزی دیروز هوای ورود به «سایت آسمایی» به سرم زد. در اولین نگاه چشمم را مصرع معروف و از نظر تحلیل شعری و باز فلسفی و اندیشه یی نه آسانِ حضرت ابوالمعانی بیدل همه دل یعنی «آدمی هم پیش از آن کادم شود، بوزینه بود» به خود جلب کرد که دانشورفرهیخته  سید حمید الله روغ  در پیرامون آن نگاشته اند .

با گرایش زیاد شروع  به خواندن نوشتۀ شان کردم.

جناب روغ نبشتۀ خویش را با آوردن نظرها و اندیشه های بیدل دوستان و دانشمندان دوره های مختلف وزنۀ زیادی بخشیده اند و این هیچمدان از هر جمله و هر بند آن استفاده ها بردم.

اگرچه من در کلبه یی چشم به هستی گشودم که یقین دارم همزمان با اجرای آیین اذان در گوشم، نام و شعر  بیدلِ همه دل از زبان پدرم شادروان استاد سید محمد داؤد الحسینی و دیگر بیدل شناسان نامدار آن دوران ، در گوشم طنین انداز بوده است. در دوره های گونه گون زندگی  از لابلای گفت و شنید های پدرم با دانشمندان و بیدل شناسان  آن زمان در بارهء بیت :

« هیچ شکلی بی‌ هیولا قابل صورت نشد  -  آدمی هم پیش از آن‌ کادم شود بوزینه بود»

با رها شنیده ام؛ اما  با ذکر سه بیت حضرت بیدل در مورد بسنده می کنم :

« معنی بلند من فهم تند می خواهد -  سَیرِ فکرم آسان نیست کوهم و کُتل دارم»

« ای بسا معنی که از نامحرمی های زبان  -   با همه شوخـی مقیم پرده های راز ماند»

و یا بهتر اینکه در مورد بیت مورد نظر، نظر خود بیدل را رعایت کنیم:

«مختصر کن به تغافل هوس جنگ و جدل  -   سرِ این رشتۀ تحقیق دراز افتاده».

اگرچه  ابوالمعانی بیدل فرموده که : «غَورِ معنیم دشوار، فهم مطلبم مشکل» نباید چنین توجیه کرد که بیدل اشعار بغرنج گفته است که نمی توان معنی و مفهوم کلی آن را درک کرد. این را بایسته است پذیرا شویم که  بغرنجی در شعر بیدل به سبب استعمال الفاظ او نه، بلکه وابسته و تابعِ جهان بینی پُر دامنه و پیچیدۀ او می باشد.

به هر حال نوشتۀ شان را خواندم و تا جایی رسیدم  که در مورد نظریۀ استاد گران ارج داکتر اسد الله حبیب می نویسند:

« اشارهء استاد حبیب به عرفان هندی درین رابطه اهمیت خاص دارد؛ ....»

 

دانشور محترم  روغ در اخیر تبصره بر نوشتۀ استاد داکتر حبیب آورده اند که:

 

« و بیدل، تا پنهان نمانده باشد، حتی غزلی با ردیف بودا  دارد:

 

همچو شبنم ، ادب ِ آیینه زدودن ،   بوداست     -    بهــم آوردن ِ خـــود، چشـم گشودن، بوداست

بـخیـالات مبالید کــه  چــون پرتـو    شمــع    -   کاســــتن، توأمِ اقبــــال فــــــزودن ،  بوداست

مـــزرع ِ  کاغـــذِ  آتش زده سیــراب کنیــد    -    تخم هایی که هوس کاشت، دَرودَن ، بوداست

کـــم و بیش آبلــــه ســـامان ِ تلاشِ هـوسیم    -  دست- رنجِ همه کس در خور ِ سودن، بوداست

غفلت- آیینهء تـحقیـق ِ جهــان ، روشن کرد     -   آنچــه ما  زنگ  شمردیم،  زدودن،   بوداست

سرمه -  انشایی ی خط ، پرده درِ معنی هاست   -   خامشی،   نغمـه ی  اسرار ،  سـرودن،  بوداست

مـوج ِ این بحــر نه شد ایمن از اندوه ِ گهــــر     -   خَـــمِ  دوش ِ  مــژه از بارِ  غنــودن،  بوداست

با همــه جـهــلِ رسا در حـق دانایی ی خویش    -    حرف ِ پوچی  که  نداریم، ستودن،   بوداست

زین کمالی که خجالت-کش ِصد نقصان است   -   جــز  نهــفتن،  چــه  سزوارِ  نُمُودن،  بوداست

غیــرِ تسلیم درین عـرصــه کسی  پیبش  نه بُرد   -   سر فگندن بــه  زمین، گـوی   ربودن، بوداست

تا  ابد، شـهـــــرت ِ عنقـــا   نپذیرد  تغــیــیــر   -   مُلک ِ جـاوید ِ  بقـأ،   هیــچ  نبودن،   بوداست

ســاز ِ بزمِ عـدمــم، لیـک نوایــی کـه  مراست    -   نام  بیــدل،  زِ لــب ِ  یار شــنــودن،  بوداست

 

گو این که بیدل درهمین زمینه هم به مولانا اقتداء میکند، ولی به نظر می رسد که آمیزش مسلمانان و هندوان درهند، وانعکاس نظام های عقیدتی این دو در یگدیگر  و شکل گیری دین الهی داراشکوه در منظومهء فکری بیدل انعکاسات عمیق تری داشته است.»

 

با خواندن « ردیف بودا » شگفت زده شدم که چگونه در هیچ دوره ای از زندگیم نه از زبان پدرم شادروان  استاد سید محمد داؤد الحسینی، مردی که عمرشان  را  در پژوهش در پیرامون زندگی ، آثار  و اصطلاحات کابلی  بیدل سپری کرده اند،  و نه از زبان و یا خامۀ دیگر بزرگانی که با بیدل و آتار او سر و کار داشته اند،  شنیده ام که گویا بیدل در مورد «بودا»  نیز شعری سروده است و خودم نیزآنرا در غزلیات ابوالمعانی مرور نکرده ام.

وقتی به شعر دقت نمودم، دریافتم که «قافیه » بر دانشور گرانمایه  جناب سید حمید الله روغ اندکی تنگ آمده و در خوانش غزل دراندیشهء به کلی دیگری بوده اند که با ردیف غزل جهانی فاصله دارد.

 

با درک آقای روغ، ردیف غزل فوق  «بودا  است» یا «بوداست» نبوده؛ بلکه « بوده است» است که  حرف «ه» کنار گذاشته  شده است.

پس -  اگرچه چندان  معمول نیست و هنوز بعضی ها از آن پشتیبانی نمی کنند -  غزل را چنین باید نوشت:

 

همچو شبنم ادب آیینه زدودن  بوده‌ست

به هم آوردن خود چشم‌ گشودن بوده‌ست

بـه خیالات مبالید کــه چــون پرتــو شمع

کاستن تــوأم   اقبـــال  فــزودن  بوده‌ست

مزرع‌ کاغــذ آتش زده سیــراب‌ کـنیـــد

تخمهایی‌که هوس کاشت درودن بوده‌ست

                                                کـم و بیش‌ آبلـــه سامان تلاش  هـــوسیم

دسترنج همه‌ کس درخور سودن بوده‌ست

غـفـلت آیینۀ  تحــقیق جهــان روشن‌ کرد

آنچــه مــا زنگ شمردیم زدودن بوده‌ست

ســرمــه انشایی خـط پرده  ‌در  معنیهاست

خــامشی نغــمـۀ  اسرار ســرودن بوده‌ست

موج این بحـــر نشد ایمن  از اندوه‌ گهـــر

خــم دوش مــژه  از  بار غنــون     بوده‌ست

با همه جـهــل رسا  در حق  دانایی خــویش

حـرف پوچی کــه نداریم   ستودن   بوده‌ست

    زین کمالی که خجالت‌کش صد نقصان است

جــز  نهفتن  چــه سزاوار  نمـــودن   بوده‌ست

غیــر تسلیم درین عـــرصــه ‌کسی پیش  نبرد

ســر فکندن به  زمین‌ گــوی ربودن   بوده‌ست

تا   ابد  شــهــرت عنقـــا   نپذیرد   تغــیــیــر

ملــک جــاویـــد بقــا هیــچ نبودن بوده‌ست

ساز بزم عـــدمــم لیک نوایـــی‌ کــه مراست

نام  «بیـــدل»  ز لب  یار   شنـــودن بوده‌ست

 

درین صورت در خواندن آن اشتباهی و دگر گونی یی رخ نمی دهد.

همچنان رجوع شود  به سایت گنجور :    http://ganjoor.net/bidel/ghazalbi/sh699  

 و

کلیات بیدل، به تصحیح: اکبر بهداروند و پرویز عباسی داکانی، چاپ تهران، 1376 .

 

در پایان باید خاطر نشان بسازم که در اواخر سالهای سی خورشیدی به ویژه بعد از آن که مسألۀ مزار «بیدل» در خواجه رواش کابل از سوی استاد سید محمد داؤد حسینی مطرح شد، به پیشنهاد «بیدل شناسان» و ادبای کشور و هدایت شاه فقید،  وزارت معارف پذیرفت که آتار بیدل جمع آوری شود تا در مورد شرح زندگی وی پژوهش های بیشتر و ژرفی صورت پذیرفته بتواند. چنانچه در صفحۀ «ج» مقدمۀ غزلیات بیدل چاپ ماه اسد سال  1341 خورشیدی شادروان استاد خلیل الله خلیلی نوشته است: « ... چون اراده داریم در رسالۀ مفصلی در شرح احوال و اخبار و پایۀ نویسندگی و مولد و مدفن میرزا و عقیدۀ مردم اینجا دران باب و در خصوص آتار منظوم و منثور بیدل باشباع سخن رانیم و این مطلب وقتی برآورده میگردد که همه آتار بیدل از طبع برآید.»

ازینرو عده ای  از اهل فضل و دانشمندان عرصۀ ادبیات ما دعوت شدند تا در زمینه همکاری نمایند. در مورد دانشمندانی که بیشترین زحمت را درین راه متقبل شده اند،  استاد خلیلی در مقدمۀ غزلیات از ایشان چنین یاد می نماید: «علاوه بران بعضی غزلیات دیگر که در نسخۀ مطبوعۀ مطبعۀ صفدری نبوده و در سایر نسخه های مطبوعه و مخطوطه و حتی در بیاض های دست نویس که تعداد آن از نود نسخه متجاوز می شود بنام میرزا بیدل ثبت شده بود و  آنرا  جناب فاضل معاصر حافظ نور محمد خان کهگدای سرمنشی دربار ملوکانه در مدت چندین سال با زحمت فراوان جمع آورده و این خدمت عالی را ارمغان عالم ادب نموده بود جا بجا در دیوان گنجانیده و در طرف راست مطلع هر غزل علامت ستاره گذاشته شد» ،  و بعد در صفحۀ «هـ » مقدمه چنین ادامه می دهد:

«توجه فاضل ارجمند دکتور میر نجم الدین انصاری مشاور علمی وزارت معارف و سعی ملک الشعراء  استاد بیتاب،  همکاری خطاط شهیر سید محمد داؤد حسینی ، خاصه اهتمام و مساعی جمیله و کوشش شباروزی شاعر و فاضل وخطاط و محقق گرامی خال محمد خسته که در تصحیح  و مقابلۀ این نسخه نموده اند در خور تمجید است.

هم چنین  مساعی و نگرانی شاغلی انجینیر گل محمد رئیس و دیگر کارکنان مطبعۀ معارف که در طبع و نفاست آن مبذول داشته اند موجب مسرت و شکرانست».

بخاطر دارم که جمع آوری و رونویسی آتار نظم و نثر بیدل با استفاده از بیش از صد اثر قلمی و چاپی بیدل و حتی میکروفلم های آثارش  از بعض کشور های دیگر به پایان رسانیده شد.

قابل یاددهانیست که در جریان حروف چینی دیوان،  با تأسف به سبب پائین بودن سطح تعلیمی حروف چینان و هم در موقع تصحیح پروف کلیات بعض نزاکتهای درست نویسی مراعات نشده است . آرزو دارم که در آینده این کاستی  نیز بر طرف شود.

در پایان باید یادآوری نمایم که در بعضی از دستنویس های آثار بیدل که نزد پدرم موجود بود ،  مصرع:

 

« آدمی هم پیش از آن‌ کادم شود بوزینه بود »

به این شکل:

« آدمی هم پیش ازین کانسان شود بوزینه بود »

نیز آمده است.

 

یادداشت :

درسال 1348 خورشیدی، 1969 میلادی، شاه فقید هدایت داد تا ریاست پست وزارت مخابرات به افتخار موجودیت مزار حضرت بیدل در خواجه رواش کابل، تکت پستی فوق العاده یی منتشر نماید. به این منظور هنرمند نامدار و ادیب فرزانهء کشور شادروان استاد عبدالغفور برشنا توظیف شد تا با مشوره با بیدل شناسان ، از لابلای زندگینامهء بیدل در آثار همعصرانش ، قیافهء او را ترسیم نماید که آنرا در پایین می بینید.

 

 

 

 

 

این بود گفتنی های من.

 

با عرض حرمت.

حشمت حسینی

برلین، 8 / 12 / 2012

 ***

لینک های مرتبط با موضوع :

- سید حمیدالله روغ- در باره ی یک بیت بیدل: «آدمی هم پیش ازان کادم شود بوزینه بود»