رسیدن به آسمایی:02.2008 .04؛ تاریخ نشر در آسمایی :02.2008 .04

 

جاوید فرهاد

کنکاشی در یک ردیف

بررسی رویکردهای ردیف در یک غزل بیدل

 

"ردف" یا "ردیف" در غزل، چاشنی ویژه برای بیان اندیشۀ بیدل پنداشته می شود. کاربرد " ردیف"در شعر بیدل به صورت عمده، با دو رویکرد شکل گرفته است:

1 – کا ربرد محتوایی

2 _ کاربرد موسیقایی

برای دستیابی بهتر به این دو شگرد، به باز خوانی رویکردهای دوگانه ی "ردیف" در یک غزل می پردازیم:

1_ کاربرد محتوایی ردیف:

در بسیاری غزل ها، بیدل رویکرد " ردیف" را به منظور فراهم سازی تسلسل موضوعی در یک غزل می آورد و گاهی هم " ردیف" به تبعیت از " قافیه" در شعر شکل گرفته و به چاشنی موسیقایی آن می افزاید؛ اما هنگامی که بیدل ردیف را به عنوان مهمترین شگرد محتوایی برای تکمیل بیان اندیشه در غزل به کار می بندد، این رویکرد، به یک کاربرد مفهومی در شعر، بدل می شود:

" از بسکه خورده ام به خم زلف یار پیچ

طومار ناله ام همه جا رفته مار پیچ"

واژه ی " پیچ" که به معنی " پیچ خوردن" آمده، با رویکرد محتوایی در شعر شکل یافته؛ زیرا اگر واژه ی " پیچ" از لحاظ مفهومی حذف شود، افزون بر خلاء وزنی، خلاء محتوایی و مفهومی را در غزل ایجاد می کند. با توجه به این مسأله، ردیف در این بیت، با شیوه ی کابرد محتوایی آورده شده؛ و این یکی از ویژه گی های مهم در فرایند به کارگیری "ردیف" در غزل بیدل است.

2_کاربرد موسیقایی ردیف:

قرار دادن قافیه هایی با هجای بلند در کنار ردیف هایی با هجای کوتاه، یکی از روش های مهم موسیقایی در شعر بیدل دانسته می شود. این شیوه ی به کارگیری " ردیف" در پهلوی قافیه، افزون بر کاربرد موضوعی آن، بازگو کننده ی تأثیر موسیقایی بر ذهن و روان مخاطب در غزل نیز هست که یدل با توجه به این مسأله، بر ویژه گی های ساختاری آن در فرایند کاربرد " ردیف" مسلط بوده و استادانه آن را به کار گرفته است:

" زال فلک، طلسم امل خیز هستیم

بسته است چون کلاوه به چندین هزار پیچ

ای غافل از خجالت صیادیی هوس

رو عنکبوت و ارهوا را به تار پیچ"

بی تردید، وقتی ردیف " پیچ" در پیوند با قافیه های " هزار و تار" خوانده می شود، رزش این کاربرد موسیقایی در ردیف به روشنی دستیاب می گردد و تا پایان غزل را_ افزون بر ویژه گی کاربرد محتوایی در ردیف_ از عنصر موسیقایی نیز، لبریز می سازد.

همان سان که در نخست اشاره شد، تسلط کم نظیر بیدل در فرایند به کارگیری "ردیف" هم با توجه به شگردهای معنایی ( محتوایی) و هم با توجه به عنصر موسیقایی شکل گرفته است که برای دریافت بیشتر این شگردها در حوزۀ محتوایی و موسیقایی، غزل قشنگ با ردیف " پیچ" را، از آغاز تا انجام با هم می خوانیم و باب بحث در این باره را می بندیم:

" از بسکه خورده ام به خم زلف یار پیچ

طومار ناله ام همه جا رفته مار پیچ

زال فلک، طلسم امل خیز هستیم

بسته است چون کلاوه به چندین هزار پیچ

ای غافل از خجالت صیاد یی هوس

رو عنکبوت وار هوا را به تار پیچ

پیش از تو ذوق جانکنی داشت کوهکن

چندی تو هم چو ناله درین کوهسار پیچ

امید، در قلمرو بی حاصلی رساست

از هر چه هست بگسل و در انتظار پیچ

رنج جهان به همت مردانه راحت است

گر بار می کشی کمرت استوار پیچ

بر یک جهان امل دم پیری چه میتنی

دستار صبح به که بود اختصار پیچ

افسرده گیر شعلۀ موهومیی نفس

دود دلی که نیست به شمع مزار پیچ

موجی که صرف کار گهر گشت گوهر است

سر تا به پای خود به سراپای یار پیچ

صد خواب ناز تشنۀ ظبط حواس تست

بر خویش غنچه گرد و لحاف بهار پیچ

"بیدل" مباش منفعل جهد نارسا

این یک نفس عنان زرۀ اختیار پیچ"