12.07.2017

 

جاویدفرهاد

 

بعدِ تو

 

رفتی و روحِ مرا درد گرفت

دلِ بی‌چاره‌ترین مرد گرفت

 

بادها خیلی وزیدند عمیق

آسمان تیره شد و گَرد گرفت

 

زنده‌گی یک دو قدم آمد و بعد

دستِ احساس مرا سرد گرفت

 

گلِ سرخ کاشتم از بختِ بدم

غنچه در غنچه گلِ زرد گرفت

 

بعدِ تو حسِ سخاوت گُم شد

جاده‌ها را همه نامرد گرفت