رسیدن:  17.05.2011 ؛ نشر : 19.05.2011

قیوم بشیر
 


سنگ فلاخن


من با شمارِ ثانیه ها باز می روم
با صد هزار قصه و صد راز می روم
بر من مگو غریبه دیارت خرابه ایست!
من بر دیار غمزده با ناز می روم
همسایه ام ز طعنه و نفرین دریغ نکرد
غافل که من به نغمه و آواز می روم
طفلم اگر چه بود به حسرت سرای غیر
بگذشت، شاکرم که چو دمساز می روم
روزی نبود که سنگ فلاخن به در نخورد
من با دلِ شکسته ز همراز می روم
از زاهدان که زهد در آن گشته مضمحل
وز چاه بهار و زابل و اهواز می روم
تهران و رشت نگر به خراسان نظاره کن
از اصفهان و بندر و شیراز می روم
ممنون برادرانِ مُسلمان و هم زبان
ازمشهد ِ رضا (ع) به وطن باز می روم
خواهم« بشیر»زحضرت حق صلح درجهان
با آرزو و شورِ جهان ساز می روم


ملبورن – استرالیا
17 می 2011