رسیدن:  08.06.2011 ؛ نشر : 08.06.2011 
 

فرستنده : پروین پژواک

به نام خداوند جان و خرد
 
معرفی کتاب "ناهید نامه" به مناسبت شانزدهمین سالروز درگذشت استاد عبدالرحمن پژواک
۱۸جوزا ۱۳۷۴- ۱۸ جوزا ۱۳۹۰
 

ناهید نامه

یادنامهء شهید ناهید صاعد سمبول مقاومت ملی جوانان و زنان افغانستان در برابر ارتش متجاوز شوروی

اثر

استاد عبدالرحمن پژواک

ناهید نامه

اثر استاد عبدالرحمن پژواک

ناشر:  بنیاد فرهنگ افغانستان

سلسلهء نشرات ۴

چاپ اول

تاریخ چاپ:  ۸ سرطان ۱۳۷۶

محل چاپ:  تورنتو/کانادا

تعداد:  ۵۰۰ نسخه

حروف چینی و آرایش صحفات توسط آریانا کمپیوتر اکادمی

طرح روی جلد از همایون هژبر

این کتاب در دفتر بین المللی "کاپی رایت" به ثبت رسیده است.   طبع و تکثیر مجدد آن در کلیه کشورهای خارج از افغانستان ممنوع بوده، قابل پیگرد قانونی می باشد.

 

"آمده ایم چادرهای خویش خود را به شما دهیم که آنها را به سر کنید.   تفنگ های تان را به ما بدهید که با دشمنان دین و وطن بجنگیم."

خطاب ناهید صاعد به افسران و سپاهیان دولت

این نامه را به ناهید شهید و خواهران وی و همه زنان افغان که در درون و بیرون وطن در برابر قشون سرخ قیام کردند، اهدا می کنم.

عبدالرحمن پژواک

به جای دیباچه

محترم داکتر اسدالله شعور بانی بنیاد فرهنگ افغانستان!
نامهء شما را دوست دانشمند ما رفیع به من رسانید.   به طور عمومی تبریکات مرا در خدماتی که در بنیاد فرهنگ افغانستان انجام داده اید، بپذیرید.
همکاری با بنیاد فرهنگ افغانستان وظیفهء هر افغان است.   ناهید نامه اگر توسط این بنیاد منتشر شود، تا جایی که همکاری من لازم است، اجرای یک وظیفه ملی و افغانی خواهد بود.
در بارهء دیباچه باید به عرض برسانم که ناهید نامه با یک شعر منظوم آغاز یافته که در حقیقت دیباچهء آن می باشد.   ازینرو ضرورتی برای دیباچهء دیگر باقی نمی ماند.  اگر خواسته باشید می توانید به این دیباچهء منظوم شکلی بدهید که خواننده گان آن را دیباچهء مطابق به خواهش شما تصور کنند.
فعلا چیز جدید دیگر که قابل تقدیم باشد نه نوشته ام ورنه همکاری با بنیاد فرهنگ افغانستان کمال میل من است.   در اخیر هرگونه همکاری دیگری که لازم باشد دریغ نخواهم کرد.  صحتمندی و موفقیت تان را از بارگاه خداوند می خواهم.

با احترام

عبدالرحمن پژواک

 

پیشگفتار

بنیاد فرهنگ افغانستان که به عنوان یک مرکز فرهنگی غیر سیاسی و غیر وابسته در خارج از کشور عزیز فعالیت دارد، در پهلوی تلاش درخور توانایی و بضاعت خود در فروزان نگهداشتن مشعل فرهنگ و ادب مردمان سرزمین محبوب خویش، تجلیل و تقدیر از شخصیت های بزرگ علمی و فرهنگی و استعدادهای جوان کشور را جزیی از برنامه ی کار خود قرار داده است، چنانچه هموطنان عزیز ما در امریکای شمالی طی یک سال گذشته شاهد کارهای عملی ما مخصوصا تدویر محفل بزرگداشت استاد نوید در امریکا و تجلیل و تقدیر از بهار سعید در کانادا بوده اند.
ما سعی بر آن داریم تا از بزرگان، پیشکسوتان و استعدادهای درخشان جامعه در زمان زندگی شان تجلیل نموده و این امر را همچو عنعنه ای دنبال کنیم و ترویج دهیم.   به همین سلسله بود که سال گذشته استاد عبدالرحمن پژواک را به خاطر خدمات فراموش ناشدنی شان در عرصه های فرهنگ و سیاست و موضع گیری واقعا ملی شان در سالیان جهاد و به ویژه اینکه او در سال های اخیر به عنوان مجرب ترین سیاستمدار کشور، خود را از گرایش های منحط و ضد ملی قوم و قوم پرستی، منطقه گرایی و سایر جریانات عقب مانده یی که مود روز اند، آگاهانه به دور نگهداشته بودند، تجلیل به عمل آورده و یکی از آثار شان را به این مناسبت به نشر بسپاریم.
خوشبختانه شاهکار ادبی استاد، ناهیدنامه به دست مان رسد و از ایشان تمنا کردیم تا دیباچهء ویژه برای ما بنگارند که اجازه نامهء مکتوب شان برای چاپ این اثر باشد، ولی بیماری استاد آن را به تعویق انداخت، تا اینکه به جواب نامهء دوم یاداشتی از استاد پژواک به دست آوردیم که با درد و دریغ فقط دو روز بعد از آن دوست و همکار دانشمند ما استاد حامد نوید از واشنگتن تلفنی از وفات ایشان آگاه مان کردند و امشب به جای قدردانی از خدمات او، به مناسبت چهلمین روز وفات شان در تورنتو گرد آمده ایم که تا از خاطره اش تجلیل کنیم و ما هم به سهم خویش این اثر ارزشمند را تقدیم هموطنان می داریم.
با طلب غفران و رحمت ایزدی به روح بزرگوار استاد پژواک نامه ی ایشان را که هر چند یاداشتی است کاملا شخصی، به عنوان آغاز کتاب می آوریم، زیرا این آخرین نامه ایست از دوران زنده گی پژواک که با وجود عدم توانایی در نوشتن، لطف فرموده آن را به دوست مشترک و دانشمند مان الحاج حبیب الله رفیع تقریر کرده و در پای نامه خود با دستان لرزان خویش امضا گذاشته اند، تا باشد که آخرین کتاب او با آخرین نامه اش آغاز یابد.
کتاب ناهیدنامه که به شعر سپید نگاشته شده، اثریست دارای ارزش بلند ادبی که در نوع خود از حیث مضمون، محتوا و حجم، نخستین و پر ارج ترین سروده در ادبیات معاصر دری شمرده می شود.
پژواک سرایش این کتاب را با الهام و تحت تاثیر قیام دختران مدارس کابل برعلیه قوای متجاوز شوروی سابق که به روز سه شنبه نهم ثور ۱۳۵۹ صورت گرفت، در تابستان همان سال در کابل آغاز کرده بود.  زیرا این قیام که از مکاتب عالی دخترانه ی رابعه بلخی و سوریا در کارته چهار، که محل زندگی استاد صرف در پنج یا ششصد متری آن در تپهء سلام جمال مینه (منزل برادر کهتر شان عتیق الله پژواک) قرار داشت، آغاز گردید و طی آن ناهید صاعد، وجیهه خالقی و جمعی دیگر از دخترانی که پیشاهنگان این قیام در مکاتب خویش بودند با تیراندازی خود فروخته گان خلقی و پرچمی به شهادت رسیدند.
استاد پژواک از شعار و این عمل ناهید بیشتر تاثیر پذیرفته بودند که در هنگام ممانعت قوای مسلح از تظاهرات گروه دختران دلیر، ناهید چادر یکی از همرهان خود را گرفته به سوی افسر قهار حزبی پرتاب کرده می گوید شما در برابر روس ها از وطن دفاع نکرده بلکه جهت آن ها را می گیرید، پس بیایید چادرهای ما را شما به سر کنید و سلاح تان را به ما بسپارید تا از آزادی میهن خویش پاسداری کنیم.  و افسر بی مروت و بی فرهنگ حزبی با شنیدن این حرف به سینهء ناهید قهرمان و چندین تن دیگر از همرهان او آتش می گشاید.
استاد پژواک سخت تحت تاثیر این شعار ناهید قرار می گیرد و با آنکه در بستر بیماری افتاده بودند، صرف دو یا سه ماه بعد از آن سانحه به سرایش ناهیدنامه آغاز کردند و در پهلوی آن دست به تاسیس کمیسیون دفاع از حقوق بشر در افغانستان زدند که البته فشارهای دیگری نیز برای ایجاد همچو تشکلی وجود داشت که بحث روی آن ما را از موضوع دور می سازد.
پژواک در آخرین روزهای همین سال برای گرفتن سهم عملی در جهاد مقدس مردم خویش ترک وطن کرد و در جریان زندگی در پاکستان و امریکا ناهیدنامه را به اکمال رسانید و قسمت های از آن را در مجلهء وزین "سپیدی" در پشاور به نشر سپرد که دو قسمت آن در آرشیف بنیاد موجود است.   چون منابع مالی آن مجلهء بسیار ارزشمند خشکید و انجمن ثقافتی افغانستان با تاسف بسته شد و ارسال "سپیدی" نیز با رفتن دوست محقق ما زرین انځور از پاکستان، برای ما قطع گردید، نمی دایم بعد از نشر دومین قسمت ناهیدنامه بخش های بعدی آن نیز چاپ شده اند و یا خیر؟  و آیا بعد از نشر دومین قسمت این اثر، نشرات آن مجله ادامه یافته است یا نی؟   عجالتا معلوماتی نداریم.  به هر حال افتخار نخستین معرفی ناهیدنامه می رسد به شاعر گرانمایه صدیق پسرلی و همکاران شان در آن مجله. 
اکنون ما خدای را سپاسگذاریم که توفیق عنایت مان کرد تا نخستین چاپ کامل و مستقل این اثر را با اجازهء مولف به دسترس استفادهء دوستان فرهنگ و ادب قرار بدهیم.
پژواک که در سالیان اخیر بنابر بیماری معده که بالاخره به سرطان مبدل گشت و او را از پا درانداخت، هر لحظه را پایان عمر خویش می انگاشت، ازینرو کوشیده است که در ناهیدنامه تمام مکنونات قلبی خویش را با بیان رسا، روشن و شاعرانه باز گوید.   نیایش های او اغلب دعاهای پیامبران کرام را در ذهن خواننده تداعی می کند و با بهره های که پژواک درین اثر از قران مجید، کتب مقدسهء دیگر و اساطیر کهن آریانا، یونان و روم گرفته است؛ خواندن کتاب بیشتر نیایش های پیامبر بلخ باستان زردشت را در ذهن القا می کند.   مخصوصا اینکه درین اثر ناهید بهانه ایست برای راز و نیاز بلاواسطه با خالق یکتا.  
در کتاب مقدس نیاکان ما اوستا به ویژه در یشت ها اردویسور ناهید همین نقش را دارد که این امر تشابهء عجیب را بین ناهیدنامهء پژواک و یشت های اوستا به وجود می آورد.  بیان این اثر نیز از لحاظ پختگی کلام، شیوه و قوت بیان و کاربرد واژه های بسیار کهن زبان دری و استفادهء وسیع از اسطوره ها و کلام شعرا و متفکرین بزرگ مغرب زمین ویژه گی های خاص به این کتاب می دهد و شباهت های بیشمار بین این اثر دلپذیر و کتب مقدسهء ادیان مختلف به هم می رساند.  
ناهیدنامه را می توان سرآغاز فصلی نوین در بخشی از شعر امروز افغانستان خواند و یقین داریم با انتشار وسیع این کتاب تاثیر گستردهء آن  را بر شعر نو کشور به زودی شاهد خواهیم بود.
همانطوری که پیشتر گفتیم می خواستیم به آرامی و فراغت خاطر به چاپ این اثر حاضر و تدویر محفل بزرگداشت پژواک بپردازیم، اما وفات استاد سبب شد تا درین کار تعجیل به خرج دهیم و در ابتدا در تشویش بودیم که متن بعدا تصحیح شده این کتاب را طوری که محروم پژواک به جناب عتیق الله پژواک و استاد رفیع هدایت داده بودند، تا از نزد جناب شریف اژیر بدست آورده در اختیار این مرکز قرار دهد تا تصحیحات را در متن در دست داشته خویش برسانیم، ولی با عجله ای که ما داشتیم این مطلب فوت می شد، اما رسیدن فکس نواسهءاستاد فرهاد پژواک از امریکا و اینکه ایشان نیز کاپی همان نسخه را بدست دارند، با گرفتن تصحیحات و برخی پاورقی ها از طریق تلفن نگرانی را از بین برده متن اساسی کتاب قابل تقدیم به هموطنان عزیز گردید.
ولی یک مطلب هنوز باقی مانده است و آن اینکه بسیاری از تلمیحات و اشاره ها به اساطیر باستان، واژه های ناب و کم استعمال دری و لغات متروک؛ جهت ایجاد سهولت و استفاده جوانان و آنانی که در محیط غربت رشد یافته اند، باید در پاورقی ها و یا به عنوان پیوست کتاب شرح می گردیدند که ضیقی وقت مانع اجرای این امر گردید.   ولی با آنهم این مطلب در اصل متن کتاب خللی وارد نساخته از اهمیت آن نمی کاهد.  چون چاپ حاضر به تعداد صرف پنجصد نسخه صورت گرفته، این مرکز در نظر دارد این کتاب را به تعدادی وسیعتر برای داخل کشور و افغانان مقیم در کشورهای همجوار به زودی در پاکستان تکثیر کند، خواهیم کوشید در آنجا چنین پیوست های را بیافزاییم تا فایدهء کتاب عامتر گردد و از هموطنان عزیز و علاقمندان فرهنگ و ادب انتظار داریم با خرید این کتاب و سعی در فروش آن جهت تامین هزینهء چاپ بعدی مدد مان رسانند.  زیرا یگانه منبع تمویل تمویل پروژه های نشراتی و تحقیقاتی این مرکز فروش نشرات آن بوده، منبعی دیگر نداریم.
در اخیر وظیفهء خود می دانم تا از دوستان عزیز استاد حبیب الله رفیع و محترم عتیق الله پژواک اظهار سپاس و قدردانی کنم که زمینهء چاپ این اثر تاریخی و پر ارزش را توسط بنیاد فرهنگ افغانستان مساعد ساختند و از محترم دکتور نعمت الله پژواک و فرهاد پژواک به خاطر مقابله و رفع کمبودهای نسخهء در دست داشته ما و از هنرمند جوان همایون هژبر به خاطر طرح زیبای پشتی کتاب تشکر نمایم.
داکتر اسدالله شعور
مسوول بنیاد فرهنگ افغانستان

شناسنامه ها

۱

استاد عبدالرحمان پژواک

استاد عبدالرحمان پژواک به روز شانزدهم حوت سال ۱۲۹۸ شمسی مطابق هفتم مارچ 1919 میلادی درست یک هفته بعد از اعلان پادشاهی اعلیحضرت امان الله غازی و اعلام استقلال کشور؛ در شهر تاریخی غزنی دیده به جهان گشود.   پدر پژواک قاضی عبدالله که از باشنده گان دهکدهء باغبانی حکومتی سرخرود ولایت ننگرهار بود، در این ایام در ولایت غزنی ماموریت داشت.
پژواک دو سال اول مکتب را در دهکدهء پدری و مکتب "مطلع دانش" بالاباغ سرخرود آغاز کرد.   صنف سوم را در مکتب خوگیانی خوانده، بعد با پدرش به کابل آمد و در مکتب "اندرابی" شامل صنف چهارم گردید.   تعلمیات ثانوی را در لیسهء "حبیبه" شهر کابل به پایان رسانید و بعد شامل فاکولته طب شد؛ اما بنابر مرگ پدر نتوانست بیشتر از دو سال تحصیلات دانشگاهی را ادامه دهد، ناگزیر به استخدام دولت درآمد و در شعبهء تاریخ "انجمن ادبی کابل" به حیث ترجمان شروع به کار کرد.  وی بعد ها برای مدت دو سال در دانشگاه "ایدن بره" اسکاتلند در شعبهء روابط بین المللی و ژورنالیزم عملی آموزش دید.
پژواک بعد از تاسیس "ریاست مستقل مطبوعات" به آنجا رفت و مدیریت شعبهء دوم نشرات را به عهده گرفت و در سال ۱۳۱۹ هنگامی که بیست و یک سال عمر داشت، گرداننده گی روزنامهء "اصلاح" را به دوش گرفته، همزمان مدیر "آژانس خبررسانی باختر" بود.
وی در سال های بعدی عهده دار مسوولیت های و وظایف زیرین بود:
-          مدیر عمومی "پشتو تولنه"
-          مدیر عمومی نشرات "ریاست مستقل مطبوعات"
-          مدیر عمومس اطلاعات وزارت امور خارجه ۱۳۲۵/1946
-          سکرتر دوم و اتاشهء مطبوعاتی در سفارت افغانستان در لندن ۱۳۲۷/1948
-          کارمند موسسهء بین المللی کار و کارگر در کانادا
-          سکرتر فرهنگی سفارت افغانستان در واشنگتن تا سال ۱۳۲۹/1950
-          اتاشهء مطبوعاتی در لندن برای بار دوم ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲/ 1950 تا 1953
-          مدیر شعبهء سوم سیاسی و کفیل شعبهء ملل متحد وزارت امور خارجه ۱۳۳۲/1953
-          مدیر عمومی سیاسی وزارت امور خارجه ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۷/ 1955 تا 1958
-          سفیر کبیر و نمایندهء دایمی افغانستان در سازمان ملل متحد ۱۳۳۷ تا ۱۳۵۱/1958 تا 1972
پژواک درین دورهء چهارده سالهء ماموریت خویش مقام های بزرگ را در آن سازمان احراز کرد، از جمله از ۲۰ سنبله ۱۳۴۵ به بعد برای یک سال ریس مجمع عمومی سازمان ملل متحد که دومین مقام در آن موسسهء جهانی می باشد، بود و سال بعد ریس کمیسیون دفاع از حقوق بشر و سال دیگر ریس کمیسیون حل مسلهء نامیبیا بود.
-          سفیر کبیر افغانستان در بن ۱۳۵۱/1972
-          سفیر کبیر افغانستان در دهلی ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۵/1973 تا 1976
-          سفیر کبیر افغانستان در لندن ۱۳۵۶/1976
پژواک در ۱۳۵۷ از مقام سفارت استعفا داده، به کابل برگشت و در آنجا از طرف رژیم دست نشاندهء تره کی- امین در اقامتگاه خود نظربند گردید.  این وضع تا تجاوز مستقیم روس ها به افغانستان ادامه یافت.  استاد به سلسلهء مبارزهء مخفی بر علیه اشغالگران و نظام تحت حمایهء آن ها در سال ۱۳۵۹  کمیسیون دفاع از حقوق بشر در افغانستان را تاسیس کرد که نشرات و شبنامه های آن توسط همکاران کمیسیون که عبارت بودند از الحاج استاد حبیب الله رفیع، نگارنده (اسدالله شعور)، داکتر صدیق الله ویرا، نصیر هنر، انجنیر امان بیگ شیرزاد و تعدادی همکاران غیر مستقیم دیگر چاپ، پخش و توزیع می گردید و کار آن کمیسیون نیز بعد از برآمدن استاد از کشور توسط برخی از همین همکاران تا سال 1990 جسته و گریخته ادامه یافت.
پژواک در آخرین روزهای همین سال برای گرفتن سهم مستقیم در جهاد، به بهانهء مریضی به هند رفت و از طریق دفتر ملل متحد پناهندهء سیاسی شد.  اما از آنجایی که در دهلی دستگاه های استخباراتی کی.جی.بی وخاد وسیعا فعالیت داشته، دستگاه استخباراتی هند نیز به تایید و طرفداری آنها کارهای ضد دولت مزدور را محدود می ساختند، پژواک به پاکستان آمد و در آنجا نیز بنابر پالیسی ضد روشنفکری و مغرضانهء جنرال ضیاالحق، پژواک مدتی در اسلام آباد به عنوان اینکه میهمان رسمی دولت پاکستان است، تحت نظر قرار گرفت و بعد در پشاور علنا و بدون پرده نظربند شد تا اینکه مجبور به ترک پاکستان گردید.
استاد به امریکا رفت و به مبارزهء دیپلماتیک بر علیه تجاوزگران پرداخت؛ اما بیماری معده اش به سرطان تبدیل شد و در حالیکه تداوی سخت ضعیف شان ساخته بود، برای اینکه روزهای اخیر عمر را در نزدیکی میهن محبوب خویش سپری کرده باشد به وساطت دوستش پیر سید احمد گیلانی در حدود چهار سال پیش دوباره به پاکستان رفت و در آنجا در بستر بیماری شدید، با علاقمندی زیاد جریانات کشور را تعقیب می کرد تا اینکه یکسال قبل کاملا زمینگیر شد و برای پایان عمر دقیقه شماری می کرد.  سرانجام او به ساعت چهارونیم صبح روز هجدهم جوزای ۱۳۷۴ مطابق به هشتم جون 1995 تقریبا دو ماه و چند روز بعد از وفات خانمش؛ در حیات آباد پشاور به جاودانه گی پیوست و فردای آن روز جمعه در دهکدهء باغبانی سرخرود ولایت ننگرهار بعد از سال ها دوری، در آغوش مهربان و پر عطوفت مادر میهن خفت.  خدایش بیامرزاد و خاطره اش جاودان بادا!
 
شاعر بلند پایهء معاصر استاد واصف باختری به مناسبت این ضایعهء المناک بعد از ربع یک قرن برای نخستین بار مرثیه ای در قالب اشعار کلاسیک سرودند که تقدیم خواننده گان گرامی می گردد:
در جام جهان بین غزل خاک فگندند
زین جرعه که در ساغر پژواک فگندند
در بزم، گرانسنگ ترین شیشه شکستند
و ز باغ، سبکروح ترین تاک فگندند
آن شیشه شکستند و چه ناگاه شکستند
و آن تک فگندند و چه بی باک فگندند
ز آدم چه خطا رفت که لاهوت نشینان
انگور دگر در خم افلاک فگندند
پژواک ازین ساقی و این میکده رنجید
در بادهء نوشینه چو تریاک فگندند
خود عربده کردند ولی تهمت آن را
بر گردن رندان عطشناک فگندند
از مرگ چه گویی وچی نالیم که این طرح
بیرون ز نهانخانهء ادراک فگندند
پیشنه قبایان نوا سنج ازین سوگ
بر جامهء زربفت سخن، چاک فگندند
پیمانهء "واصف" شود ای کاش لبالب
زان جرعه که در ساغر پژواک فگندند.
 
استاد پژواک آثار فراموش ناشدنی زیاد از خود به یادگار ماندند که اهم آنها به شکل کتاب چاپ شده اند، عبارت اند از:
الف:   نوشته ها و سروده های دری و پشتو:
1-      کلیمه داره روپی (درامه به زبان پشتو)
2-      افسانه های مردم (مجموعهء روایات و افسانه های تاریخی مردم که به نثر بسیار عالی نوشته شده است.)
3-      گل های اندیشه (مجموعه اشعار دری به کوشش غلام حضرت کوشان در کابل)
4-      حدیث خون (مجموعه اشعار دری و پشتو در سال های جهاد به کوشش حبیب الله رفیع در پشاور)
5-      ناهید نامه (یادنامهء شهید ناهید صاعد سمبول مقاومت ملی جوانان و زنان افغانستان در برابر ارتش متجاوز شوروی به کوشش اسدالله شعور در کانادا)
ب:  آثار به زبان انگلیسی که همه در لندن چاپ شده اند:
6-      آریانا
7-      افغانستان کهن
8-      مسالهء پشتونستان
9-      روز پشتونستان
10-  پشتونستان
پ:  ترجمه ها:
11-  پیشوا (ترجمهء دری پیامبر اثر جبران خلیل جبران)
12-  باغبان (ترجمه دری اثر تاگور)
در پهلوی این آثار ده ها مقاله علمی و پژوهشی پژواک در مجلات ادبی "کابل"، "آریانا" و سایر نشرات کشور به چاپ رسیده که امیدواریم روزی به همت یکی از جوانان اهل فرهنگ گرد آورده شود.
تصمیم هفتهء گذشتهء افغان اکادمی در ویرجینیای امریکا در قسمت گردآوری اشعار پراگندهء پژواک تحت رهنمایی استاد ممتاز ادب دری داکتر سید مخدوم رهین مژدهء خوب بود برای دوستان شعر و ادب که امیدواریم خداوند توفیق نصیب شان گرداند تا هر چه زودتر این برنامه شان به ثمر برسد.
 
۲
ناهید صاعد
ناهید صاعد دختر سید یوسف صاعد در سال ۱۳۳۹ در شهر کابل زاده شد.   بعد از ختم دورهء تعلیمات ابتداییه نخست شامل لیسهء "سوریا" شد و بعد تعلیمات خویش را در لیسهء "رابعه بلخی" ادامه داد تا اینکه در آخرین سال مکتب زمانی که شاگرد صنف دوازدهم بود به روز سه شنبه ۹ ثور سال ۱۳۵۹ طوری که شرح آن در پیشگفتار این کتاب گذشت؛ هنگام رهبری مظاهرات ضد اشغالگران روسی در کارته چار کابل به ضرب گلولهء وطنفروشان شهید گردید.
بعد از آن واقعه چندین گروه و سازمان سیاسی ناهید را منسوب به تشکیلات خویش وانمود کردند، اما دوستان نزدیک و اعضای خانواده او عقیده دارند که ناهید با هیچیک از سازمان های سیاسی ارتباطی نداشته مانند میلیون ها تن از هم میهنانش طرفدار آزادی و استقلال کشور خویش بود.
در حوت ۱۳۷۰ کتابی زیر عنوان "ناهید دختر یک ملت غیور" در کالیفرنیای امریکا توسط "سفیون انستنت پرنتنگ" در بارهء زندگی ناهید به نشر رسید.   این کتاب در ۱۶۲ صحفه توسط شخصی به نام خلیل الله عطایی نگاشته شده، بیشتر ازینکه برای تقدیر از مقام ناهید باشد، بیشتر برای کوچک ساختن شخصیت او در اذهان عامه به طبع رسیده است که عملیست قبیح.
 
۳
وجیهه خالقی
وجیهه خالقی یکی دیگر از قهرمانان قیام دختران مکاتب کابل است که چند لحظه پیش از ناهید به شهادت رسید.  او که متعلمهء صنف دهم لیسهء "رابعه بلخی" بود در سال ۱۳۴۱ در کابل به دنیا آمده بود.
او که رهبری گروپ دوم دختران لیسهء خود را در آن روز به عهده داشت در حوالی لیسهء "حبیبه" به شهادت رسید.    زیرا مداخلهء مسلحانهء قوای سه گانه نظامی در یک مظاهرهء مسالمت آمیز آنهم مربوط به دختران؛ جریان حرکت آن روز شاگردان لیسه های "سوریا" و "رابعه بلخی" را به چندین گروه پراگنده ساخته بود.
امید است روزی لیست نام های همه شهدای پرافتخار آن روز به کمک هموطنان عزیز فراهم گردد تا خاطرهء این شیردختران میهن جاویدان بماند.
این کتاب به زودی از طریق نشرات "آسمایی" در اختیار خواننده گان گرامی قرار خواهد گرفت.