رسیدن به آسمایی:17.08.2009 ؛ نشر در آسمایی: 18.08.2009

نورالله  وثوق

به پاسِ رنگها یی که ازا نگشتان رفتند


رنگ تقلُّب



ها ی ا ی رنگها كجا رفتيد

بی خدا حافظی چرا رفتيد

به دروغ آمديد و خنديديد

راستی را چه بی صدا رفتيد

عرقِ پای تان كجا خشكيد

كه چنين داغ جابجا رفتيد

اول صبحِ پا ی مردی بود

كه به دنبال شب شما رفتيد

آشنایِ كدام نيرنگيد

كه ز سر پنجۀ صفا رفتيد

شانه بر شانۀ صدا ی فريب

باز از دست ما خطا رفتيد

شهری از پشت شیشه ها دیده

كه در آغوشِ فتنه ها رفتيد

مثل صدها هزار رنگِ دگر

پي پابوس كد خدا رفتيد

درنوردیده دشت ودریا را

در بدر سوی آشنا رفتيد

...............


کابل

18/7/1383