فاجعه

 

من در بسيط فاجعه روييدم

دستم پر از شگوفه رويا بود

چشمم پر از نگاه بهارانه

دستی شکست قامت رويايم

دست ببست بال تمنايم

آهی شدم به وسعت فرياد

من دربسيط فاجعه گم شدم

من در بسيط فاجع گم شدم