رسیدن به آسمایی: 05.09.2009 ؛ نشر در آسمایی: 07.09.2009

 

سروده یی از عزیزالله نهفته
 

 

من تمامی افغانستانم

 

من تمامی افغانستانم،

صدای هلهلهء شادی هزارن کودک،

زمزمهء دختران باکره،

غریو سربازی که

          سینه در مقابل دشمن سپر ساخته است.

 

من تمامی افغانستانم،

دستانم سنبله های وحشی را درو میکنند؛

دستانم از رنگ های باغ قالین می بافند؛

دستانم زیبایی خاک را کوزه میکنند؛

دستانم، اسبک های چوبی را گرد جهان میچراخانند،

          تا تو خوشحال باشی.

 

من تمامی افغانستانم،

ولگرد کوچه های آزادی؛

دوره کردی که شبانه سرود می خواند: "لبان ترک خورده دختر کوچی زیباست".

 

من ایمان آسمایی ام،

نعره های شکوهمند آزادی -

                 از صخره های من جاریست.

 

من باور رود آمو ام،

طغیان هیرمند،

سدی نمی شنام.

 

من،

آزادی را می سرایم در نگاه سبز علفها

و جاری می شوم در دامنه های بابا

                   تا تو خوشحال باشی

من تمامی افغانستانم