رسیدن به آسمایی: 28.01.2009 ؛ نشر در آسمایی: 28.01.2009

پرتونادری

 

 

موضوع شناسی شعری قاریزاده

به بهانهء سالگرد خاموشی او

 

توصیف طبیعت، عشق، زنده گی مردم، ستایش از تهی دستان، فصل های سال ، ناپایداری جهان و گذر عمر، اندوه ، جدایی، ستایش وطن، آرزو به عدالت و آرامش، می ، مغان و ساقی، بلبل وگل ، شمع و پروانه زیبایی های معشوق، آرزو وصال خود شناسی ، پند و اندرز ، جبر و اختیار موضوعات شعر قاریزاده را می سازد.

در شعر های او از تهی دستان و آنانی که با همت بلند کوله بارزنده گی را بر دوش می کشند ستایش می شود و بدینگونه شعر او از اهمیت تعلیمی نیز بر خوردار می گردد. شاید به همین دلیل است که پاره یی از شعر های قاریزاده در برنامه های آموزسی زبان و ادبیات فارسی دری در مکاتب افغانستان راه یافته است:

غلام همت والای بابه خارکشم

که خارغم کشد و منت خسان نکشد

زصبح تا سرشب پای وی به رفتار است

عجب که آبله از دست اوفغان نکشد

و یا در شعر دیگری به بیان شام غریبان می پردازد:

سرما شدو افزود به آلام غریبان

افگند خنک لرزه بر اندام غریبان

از ابرسیه پرده بر افراشته گردون

خورشید نتابد به در و بام غریبان

در شعر های قاریزاده گاهی زبان و نگرش شاعرانه ء اقبال لاهوری سایه می اندازد. البته اقبال لاهوری یکی از آن شاعران تاثیر گذار در شعر معاصر افغانستان در دهه های نخستین سده ء بیستم است که شماری از شاعران را به دنبال کشیده است. حتی می توان در این دوران از نوع اقبال گرایی در شعر معاصر افغانستان سخن گفت.

نمونه هایی می آوریم از سروده های قاریزاده از« منتخب اشعار» او که به سال 1346خورشیدی درمطبعه ء دولتی به چاپ رسیده است.

به سوز ناتمامی زنده گی کن

اگر خواهی حیات جاودانی

به پایان نا رسیدن زندگانیست

کران جویی بیا دربیکرانی

*

در آن وادی نمی جوشد بهاری

که غیر از لاله پرخونی ندارد

زدامانش نمی جوشد غباری

از آن صحرا که مجنونی ندارد

*

شبی از موجه ء پرسید ساحل

که تا چندت سفر در بیکرانیست

به خود پیچید موج از شوق و گفتا

«سفر ما را حیات جاودانیست»

*

که می داند به این عقل و تردد

که پیدا از نهان بهتر نباشد

به مرغان چمن از ما سلامی

که گل تا هفته ء دیگر نباشد

*

در غمکده ء دهر کس آرام ندارد

آرام در اسن غمکده جزنام ندارد

بی چرخ برین نیست نه آن جا و نه این جا

هرجا که روی دهر سر انجام ندارد

ویا در نمونهء دیگر:


خیمه ء مجنون فراز، دامن صحرا دراز

تیز ترک گام زن تند تر استر بکش

از قفس تنگ دهر پای فرا تر بکش

سر زسرا پرده ء عالم دیگر بکش

به همینگونه در بعضی از شعر های قاریزاده نوع اندیشه های خیامی دیده می شود.

تیر به تاریکی شب افگنیم

هیچ ندانیم هدف در کجاست

آمدن و رفتن ما درجهان

راز گره خورده و حیرت فزاست

در نمونهء دیگر

گرباده خوری پنهان از چشم بخیلان خور

بی غل زن و بیغش زن ، گه گه زن و کم کم زن