ليلا



ليلا خورشيد دلت را پوشيده ابری توفانی
آسمان هر چه باريده در جانت کرده زندانی
آسمان هرچه باريده دشت تن تو نوشيده
از کوير چشمت اما چشمه ساری نه جوشيده
هر چه سرودست باران آهنگ مهربانی را
برگوش هايت رسانده شور و حال جوانی را
اما افسوس يک توفان يک ابر تلخ بی باران
منزل گزيده در جانت بی پيغامی از بهاران
بشکن سکوت درونت بخروش بخروش بخروش
بس کن دگر برده باری ای آتشفشان خاموش