رسیدن: 20.05.2013 ؛ نشر : 02.06.2013
رفعت حسینی
تیشه ها و فرهاد ها
من روستایی ام
زان روستا که عدۀ فرهاد های آن
بیشتر از تیشه هاش بود .
**
من انتظارِحادثۀ عشق و مرگ را
عمری کشیده ام
من
دردِ کاملم
آشفتۀ تمام .
**
بسیار سال رفت ولی تا هنوز هم
سوی نشیبِ منتظرِ باد
من اولین مسافر کشتی آتشم
و اولین کسی که به خود گفت :
"والسلام !"
برلین ،
دسمبردوهزارونُه عیسایی