رسیدن:  09.08.2013 ؛ نشر :  10.08.2013

 

کاوه شفق آهنگ

 حضرت وهریز و رمان مانع

 

رمان "مانع" اثر "پاول وژینف" نویسنده ی بلغاری که بعد از نشر از محبوب ترین و پر خواننده ترین رمان های بلغاریا شد، توسط شاعر و ادبیات شناس فرهیخته حضرت وهریز به فارسی برگردان شده است. خواندن این رمان برای من یکی از زیبا ترین حادثات چند روز اخیر بود. 

گذشته از محتوی عمیق و زیبای رمان که زنده گی انسانها در محدوده ی نظامهای بسته و تأثیرات آن بر روان انسانها را هنرمندانه نشان می دهد، ترجمه ی رمان "مانع" خارج از تصورم هنرمندانه است. زبان رمان بایستی همان سِحری را داشته باشد که نوع افسانه گویی های مادر بزرگهای ما داشت. یعنی خواننده، بی تکلف در صحنه ها حضور پیدا کند و جریانات را ببیند و حالتهای احساسی شخصیتهای رمان برایش ملموس گردد. تنها با توانایی زبان می توان به این هدف رسید و میان خواننده و داستان پل ایجاد کرد. در ادبیات آلمانی زبان رمان را "هنر قصه گویی" می نامند و آن را حتی برتر از محتوی داستان می دانند.

در برگردان رمان مانع، "هنر قصه گویی" به تمام معنی با مهارت و دقت به کار گرفته شده است؛ زیرا خواننده با نخستین جمله داخل رمان می شود و دیگر نمی تواند کتاب را ببندد تا آخرین جمله را نخوانده باشد. حد اقل برای من چنین بود. صمیمیت زبان، خواننده را میخکوب می کند. تا به حال از جغرافیای ما تنها نثر صمیمی و شفاف استاد رهنورد زریاب همین تأثیر جادویی را بر من داشته است.

 فضای زبانی در رمان "مانع" از آغاز تا انجام یکدست و صمیمانه است. بعضن به کلماتی بر می خوریم که می شد چندین کلمه ی دیگر را به جای شان انتخاب کرد ولی روال صمیمیت قصه از بین می رفت و این خود نشاندهنده ی آگاهی وهریز از "هنر قصه گویی" و تسلط اش بر هر دو زبان را نمایان می سازد. مهم تر از همه همین یکدست بودن فضای صمیمی زبان و سیال بودن جملات است. طور نمونه:

" من جوان نیستم، اما پیر هم نیستم. پاییز سال گذشته به مرز بحرانی چهل ساله گی رسیدم؛ مرزی که پس از آن پخته گی شروع می شود .

 

موهای سفیدی که دسته دسدته روی سرم سبز شده اند و دو تا چین عمیقی که گونه های کمی آویزانم را به دو نیمه تقسیم کرده اند، کمی بیش تر از چهل نشانم می دهند.

 

در کل ، چندان هم گوشه گیر نیستم، با دیگران با احترام صحبت می کنم، لبخند می زنم و گاهی بذله گویی هم می کنم و این با چهره ی جدی ام تضاد موفقیت آمیزی ایجاد می کند" .

 

اگر اجازه باشد، می خواهم بگویم که گویا رمان به زبان فارسی نوشته شده است زیرا وهریز با توانایی که در این راستا دارد و آگاهیی که از رمز و راز های "هنر قصه گویی" در رمان دارد، با چنان وسواس و نکته سنجی این رمان را به فارسی برگردان کرده است که اگر اسامی آدمها احمد و محمود می بودند، خواننده ی فارسی زبان احساس نمی کرد که ترجمه یی را می خواند.

 

مشکل ترین اصل در ترجمه ی چنین آثار، برگردان اصطلاحات و ضرب المثلهای ویژه ی یک زبان در زبان دیگر است که مترجم اگر این گونه اصطلاحات را ترجمه ی لغوی کند، کار رمان و خواننده زار خواهد شد. وهریز اما خیلی خوب از عهده برآمده است. خواندن این گونه ترجمه ها خصوصن برای آنعده جوانانی که قدم در راه رمان نویسی می گذارند، سخت ضروری و آموزنده خواهد بود. امید از حضرت وهریز، این ادیب فرهیخته بیشتر بخوانیم و لذت ببریم و بیاموزیم.

 

«مانع» را انتشارات تاک در کابل منتشر کرده است. این یکی از محبوب ترین رمان‌های بلغاریا است. رمان از زبان روسی و با مقایسه با اصل متن بلغاری به فارسی برگردانده شده است. جوانان و دانشجویان از خواندن آن لذت خواهند برد. هنوز در کتابفروشی عرفان واقع ده بوری می توان آن را خرید.