رسیدن به آسمایی: 19.03.2010 ؛ نشر در آسمایی: 20.03.2010

دو کتور انور ترابی
 
 
بهارینه

بازدر گلشن دل جوش بهار آمده است
یار سبزینه رخ لاله عذار آمده است
قد برافرازو نگر جلوه گهی دامن صبح
گر یکی غنچه فرو خفت هزار آمده است
وارث نخوت پاییز سفر کرده به دور
مرگ ظلمت شب کابوس غبار آمده است
نغمه مست سحر شور قناری بشنو
چه خرامید ه به این شهر و دیار آدمده است
خرمن موج شگوفه سر هر کوچه گرفت
چشم نرگس همه جا بهر شکار آمده است
در چمن سنبل و ریحان همه مهمان شب اند
زنبق از بزم سحر باده گسار آمده است
عطر گیسوی شب از دامن صحرا خیزد
شبنم تشنه به پا بوسی یار آمده است
باد صد بوسه به رخسار صنویر زده است
رقص باریگ تنی سرو و چنار آمده است
خواب نرگس خجل و خون شقایق خورسند
همه گان مست و بهارینه خمار آمده است